کتاب اتاق قرمز

La Chambre Rouge
کد کتاب : 9640
مترجم :
شابک : 9786008066323
قطع : پالتویی
تعداد صفحه : 119
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1929
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 14
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

معرفی کتاب اتاق قرمز اثر ادوگاوا رانپو

کتاب "اتاق قرمز" مجموعه داستانی است متشکل از شش داستان که توسط " ادوگاوا رانپو"،بنیان گزار ادبیات پلیسی ژاپن نوشته شده است.

کتاب "اتاق قرمز" هم مانند دیگر آثار رانپو،علاقه او به داستان های معمایی و فانتزی را نشان میدهد.اتاق قرمز در داستان،اتاقی است که در آن افراد دور هم جمع میشود و هیجان های هولناک زندگی خود را باهم به اشتراک میگذارند.در یک شب فردی جدید به جمع اضافه میشود و داستان قتل را که مرتکب شده است برای دیگران بازگو میکند.

داستان های کتاب اتاق قرمز عبارتند از:

کرم ابریشم
صندلی انسانی
دو زندگی پنهان
اتاق قرمز
پرتگاه
دوقلوها (اعترافات یک جانی محکوم به مرگ نزد کشیش)

کتاب اتاق قرمز

ادوگاوا رانپو
نام اصلی ای ادوگاوا رانپو «هیرائی تارو» بود و به دلیل علاقه و ارادتی که به ادگار آلن پو نویسنده مشهور آمریکایی رمان‌های معمایی داشت؛ این نام مستعار را برای خود انتخاب کرد. در دوران نوجوانی و جوانی ادوگاوا رانپو رمان‌های آلن پو و سایر رمان‌های معمایی و جنایی به ژاپنی ترجمه می‌شد و طرفداران زیادی داشت اما نویسنده ژاپنی مطرحی در این ژانر فعالیت نمی‌کردند. ادوگاوا رانپو یکی از پیشتازان این ژانر در ژاپن است که شاید در زمان خود به اندازه کافی در دنیا شناخته نشد ...
قسمت هایی از کتاب اتاق قرمز (لذت متن)
پزشک ناشیانه سعی کرده بود او را تسلی دهد و دوباره گفته بود: «حقیقتا معجزه است. ستوان سوناگا تنها کسی نیست که در جنگ دست ها و پاهایش را از دست داده، اما تنها کسی که توانستیم نجات دهیم اوست. معجزه است، معجزه ای واقعی که به لطف پیشرفت پزشکی نظامی میسر شد و تبحر پزشک جراحش. این اتفاق بی تردید یک شاهکار بی نظیر پزشکی در دنیاست!»

خانم عزیز، آیا می توانم امیدوار باشم که شما فردی ناشناس را که برایتان نامه نوشته و بی شک اذیتتان کرده است خواهید بخشید؟… تصمیم گرفته ام در این نامه پیش شما به جنایت هولناکی که مرتکب شده ام اعتراف کنم.

علاقه ای مشترک به هیجانات شدید و غیرعادی این هفت مرد را به هم نزدیک می کرد، هفت مردی که امشب به شکلی رسمی در اتاق قرمز که مخصوصا برای آن ها مهیا شده بود گرد آمده بودند. من هم یکی از اعضای این گروه بودم؛ در مبل های گودی که رویه ای از مخمل ارغوانی داشت راحت نشسته و آماده بودیم تا حرف های سخنران آن روز را بشنویم.