کتاب زندگی نو

The New Life
کد کتاب : 983
مترجم :
شابک : 978-964-311-255-4
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 344
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 1994
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 10
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

اورهان پاموک برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات سال 2006

معرفی کتاب زندگی نو اثر اورهان پاموک

کتاب زندگی نو، رمانی نوشته ی اورهان پاموک است که نخستین بار در سال 1994 به انتشار رسید. پاموک با خلق این رمان، پا را از محدوده ی برترین نویسندگان کشورش فراتر گذاشت و نام خود را در سطح ادبیات جهان مطرح کرد. زندگی گذشته و هویت دانشجویی جوان، تنها از طریق خواندن یک کتاب کاملاً دگرگون می شود. او فقط در طول چند روز، عاشق دختری جذاب و به ظاهر دست نیافتنی به نام جنان شده، شاهد تلاشی برای ارتکاب قتل بوده و خانواده اش را ترک کرده و بدون هدفی مشخص در کافه های بین راهی و اتوبوس های از کار افتاده روزگار گذرانده است. پاموک با هنرمندی تمام توانسته چالش های فکری را با عاشقانه ای به یاد ماندنی ترکیب کند و اثری شگفت انگیز به وجود آورد.

کتاب زندگی نو

اورهان پاموک
فرید اورهان پاموک، زاده ی ۷ ژوئن ۱۹۵۲، که در ایران به اورهان پاموک معروف شده است، نویسنده و رمان نویس اهل کشور ترکیه و برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات سال ۲۰۰۶ است. او نخستین ترک تباری است که این جایزه را دریافت کرده است.اورهان پاموک در خانواده ای پر فرزند و مرفه در محله ی نیشان تاشی استانبول متولد شد. اولین رمانش آقای جودت و پسران را که حکایت خانواده ای متمول و پرتعداد است، در سال ۱۹۸۲ نوشت که جوایز ملی ارهان کمال و کتاب سال را برایش به ارمغان آورد. پاموک بعد از انتشار رمان قلعه ی سفید، کرسی تدر...
نکوداشت های کتاب زندگی نو
Pamuk's engaging novel.
رمان جذاب پاموک.
Barnes & Noble

A weird, hypnotic novel.
رمانی عجیب و افسون کننده.
Wall Street Journal Wall Street Journal

A parable about love, literature and fanaticism.
حکایتی درباره ی عشق، ادبیات و تعصب.
Goodreads

قسمت هایی از کتاب زندگی نو (لذت متن)
روزی کتابی خواندم و کلّ زندگی ام عوض شد. کتاب چنان نیرویی داشت که حتی وقتی اولین صفحه هایش را می خواندم، در اعماق وجودم گمان کردم تنم از میز و صندلی ای که رویش نشسته ام جدا شده و دور می شود. اما با آن که گمان می کردم تنم از من جدا و دور شده، گویی با تمام وجود و همه چیزم، بیش از هر زمان دیگر، روی صندلی و پشت میز بودم و کتاب نه فقط بر روحم، بلکه بر همه ی چیزهایی که مرا ساخته بودند، تأثیر می گذاشت. این تأثیر آن قدر قوی بود که گمان کردم از صفحه های کتابی که می خوانم، نور فوران می کند و به صورتم می پاشد: نوری که در آن واحد هم عقلم را به کلی کند می کرد و هم صیقلش می داد و بر نیرویش می افزود. با خود گفتم با این نور خودم را از نو می سازم، پی بردم که با این نور از راه به در می شوم، در پرتو این نور سایه های زندگی ای را حس کردم که بعدها می شناختم و نزدیکش می شدم.

عشق، حسرت در آغوش گرفتن کسی، حسرت یک جا بودن با اوست. آرزوی در آغوش گرفتن او. فراموش کردن همه ی دنیاست.

زندگی، داستانی چرت نیست که دیوانه ای زنجیری آن را تعریف کند.