کتاب کارخانه

The Factory
کد کتاب : 86308
مترجم :
شابک : 978-6227383195
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 157
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2013
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

«هیروکو اویامادا» از نویسندگان پرفروش در ادبیات ژاپن

معرفی کتاب کارخانه اثر هیروکو اویامادا

کتاب «کارخانه» رمانی نوشته «هیروکو اویامادا» است که نخستین بار در سال 2013 وارد بازار نشر شد. «یوشیکو اوشیاما» پس از کنار گذاشتن پنج شغل، در یک کارخانه مشغول به کار می شود و تمام روز، به خرد کردن و از بین بردن مدارک می پردازد. در همین حال، «یوشیو فوروفو» شغلی مربوط به «مطالعه خزه ها» را در دپارتمانی دیگر می پذیرد—دپارتمانی که او تنها کارمند حاضر در آن است. هدف او در ظاهر، پوشاندن کل پشت بام کارخانه با خزه است، اما او برای این پروژه نه دستورالعملی دریافت کرده و نه هیچ محدودیت زمانی. برادر «یوشیکو» نیز در همین کارخانه وظیفه دارد متن هایی مبهم با عناوینی همچون «با تمام مشکلات خودتان و من خداحافظی کنید: راهنمای مراقبت از سلامت روان» را ویرایش و تصحیح کند، اگرچه او نمی داند نسخه های نهایی که به وجود می آورد، به کجا فرستاده می شود، و در عوض به او می گویند: «اشتباهی مرتکب نخواهی شد. چون نمی توانی.» طولی نمی کشد که زمان و درک شخصیت ها از زندگی در خارج از کارخانه، شکلی وهم آلود به خود می گیرد.

کتاب کارخانه

هیروکو اویامادا
«هیروکو اویامادا» نویسنده ای ژاپنی است. او جایزه «سینچو برای نویسندگان جدید»، جایزه «اودا ساکونوسوکه» و جایزه «آکوتاگاوا» را از آن خود کرده است.
نکوداشت های کتاب کارخانه
Oyamada’s stellar, mind-bending debut.
اثر نخست درخشان «اویامادا» که ذهن را به چالش می کشد.
Publishers Weekly Publishers Weekly

By one of Japan's most exciting new writers.
اثر یکی از هیجان انگیزترین نویسندگان جدید ژاپن.
Barnes & Noble

A vivid—and sometimes surreal—portrait of the absurdity and meaninglessness of the modern workplace.
تصویری ملموس-و گاهی سوررئال-از پوچی و بی معنایی محیط کار مدرن.
Amazon Amazon

قسمت هایی از کتاب کارخانه (لذت متن)
به محض این که چشم هایم را باز کردم، فهمیدم. فکر می کردم داشتم چیزی می خواندم، چیزی ناخوانا را می خواندم، اما در حقیقت خواب بودم. تا احساس خستگی کردم، خوابیدم. رویا می دیدم. شکل های سایه-مانند سیاه می دیدم، حتی حالا هم.

به دور و برم نگاه کردم، اما یقین داشتم هیچکس توجه نکرده بود. پارتیشن ها مرا مطمئن می کردند. تا زمانی که کسی درست از پشت سرم به محوطه من نگاه نمی کرد، هیچ راهی نبود که بتواند مرا ببیند. اما حتی اگر مرا ندیده بودند، کل قضیه مرا نگران می کرد.

حالا که در جایگاه یک بزرگسال دوباره کارخانه را می دیدم، احساس نمی کردم کوچکتر شده است. اینطور که نبود هیچ، حتی بزرگتر هم شده بود. تأثیر کارخانه روی شهر آنقدر عظیم بود که نتوان آن را نادیده گرفت. همه دستکم یک نفر را دارند که برای کارخانه یا یکی از شرکایش یا زیرمجموعه هایش کار کند.