هر ساعت که بیدار می شدی، دری بسته می شد. آنها از اتاقی به اتاق دیگر می رفتند، دست در دست هم، این طرف چیزی را جا به جا می کردند، آن طرف دری را باز می کردند، تا یقین کنند، زوج شبح وار. زن گفت «این جا رهایش کردیم.» و مرد افزود «اما این جا نیز.» زن زمزمه کرد «بالای پله هاست»، مرد به نجوا گفت «و در باغ.» گفتند «آرام باشیم»، «وگرنه بیدارشان می کنیم.»...
جملات «وولف» مدام بین احساسات، خاطرات، و افکار گوناگون جهش می کند و به این صورت، تصویری را از ماهیت درهمتنیده و پیچیدهی ذهن انسان می آفریند.
پژوهشگران در سال های اخیر، به ارتباطاتی میان شباهت های اعصاب شناختیِ بیماری های روانی، و خلاقیت در ذهن اشاره کرده اند.
در این مطلب به تعدادی از برجسته ترین نویسندگان بریتانیایی می پردازیم که آثارشان، جایگاهی ماندگار را در هنر ادبیات برای آن ها به ارمغان آورده است.
در این مطلب، نکاتی ارزشمند را درباره ی چگونگی نوشتن داستان های کوتاه خوب با هم می خوانیم
در دست گرفتن جایزه نوبل ادبیات برای همه نویسندگان یک آرزو و رویا است. اما این رویا برای همه محقق نشد.
او زنی توانا و پرشهامت بود که چون قایقرانی بی ادعا، آثارش را بر امواج پر تلاطم ادبیات قرن نوزدهم سوار کرد
من اصلا نتونستم ارتباط بگیرم.بنظرم خ بی سرو ته بود.اصلا داستان مشخص نیست چی میخواد بگه بازم سلیقه ایه
ویرجینیا ولف را باید نماینده ادبیات مدرن دانست.
بی نظیر بود. کتاب از مجموعه داستانهای شکل گرفته که اکثرن با محتوای فلسفی و فمینیستی مواجه است.