«عصر ویکتوریا»، برههای که «توماس هاردی» در آن به خلق اثر می پرداخت، به عنوان «عصر گذار» نیز شناخته می شود—دورانی که در آن صنعتیسازی و شهرنشینی باعث تغییرات سریع در زندگی روزمره می شد و پیامدهای گهگاه نامعلوم این تغییرات، مردم را نسبت به آینده نامطمئن و مردد کرده بود. کلیشه های مربوط به «عصر ویکتوریا» معمولا این است که آن ها مردمی نامنعطف، بیش از حد محتاط، و شیفتهی آداب رفتاری و آراستگی بودند.

اما مردم در این برهه همچنین به فکر حفظ ثبات و انسجام در جهانی بودند که در آن، گذشته دیگر الگویی قابلاعتماد برای تصور آینده به نظر نمی رسید. اگرچه مدرنیتهی شهری بخشی از رمان «به دور از مردم شوریده» به حساب نمی آید، پرسش های فلسفی و روانشناختی مربوط به مدرنیته—جایگاه انسان در جهانی جدید و هراسانگیز—را می توان در میان سطرهای آن یافت.
رمان «به دور از مردم شوریده» به عنوان نخستین رمان موفق «توماس هاردی» و اولین کتاب از مجموعه «رمان های وِسِکس» که در منطقهای خیالی روایت می شود، پیشدرآمدی بر دیگر آثاری بود که به این محیطِ روستایی و بهظاهر آرام، اما در واقع پرتلاطم، بازمی گردند. رمان «تِس دوربرویل» نیز که 17 سال پس از کتاب «به دور از مردم شوریده» منتشر شد، به مسائلی همچون استقلال و آسیبپذیری زنان در چنین جهانی می پردازد. «هاردی» همچنین به شکلی عمیق از «چارلز داروین» تأثیر پذیرفت—دانشمندی که با ارائهی «نظریه تکامل از طریق انتخاب طبیعی»، بسیاری از باورهای سنتی و مرسوم دربارهی جایگاه انسان در جهان هستی را با تغییر روبهرو کرد.
«اوکِ» مزرعهدار موقع خندیدن از گوش تا گوش می خندید، چشمانش چنان تنگ می شد که از آن ها جز خطی معلوم نبود و کنار چشم هایش از هر طرف چین می خورد، گویی پرتوهایی از طلوع خورشید از چهرهاش می تابید. اسم او «گابریل» بود. در روزهای هفته، جوانی معقول و آرام و خوشایند بود که سر و وضعی مرتب داشت. یکشنبه ها کمی گیج و در کارهایش کاهل بود و هیچ وقت در لباس مرتب مخصوصِ ایام تعطیل و چتربهدست، احساس راحتی نمی کرد؛ کلا بیشتر شبیه به بقیه مردم بود، نهچندان مؤمن و مذهبی و نهچندان بیقید و بادهگسار؛ به کلیسا می رفت اما در میانهی مراسم به خمیازه می افتاد و به جای گوش سپردن به سخنان کشیش، فکر می کرد که ناهار چه بخورد.—از کتاب «به دور از مردم شوریده» اثر «توماس هاردی»
اسطوره
«توماس هاردی» در رمان «به دور از مردم شوریده»، شروع به خلق ناحیهای خیالی در انگلستان به نام «وِسکس» کرد؛ جایی که او در مقدمهی کتاب، آن را «تا حدی واقعی، تا حدی سرزمینی رویایی» نامید و در چندین رمان دیگر به گسترش آن پرداخت. از برخی جهات، «هاردی» این جهان و ساکنانش را با همان اهمیت تاریخی توصیف می کند که در حماسه ها و اسطوره های مشهور، همچون «ایتاکا» یا «تروا» در آثار «هومر»، دیده می شود. با این حال، «هاردی» به شکل همزمان لحنی کنایهآمیز را به کار می گیرد که ارجاعات مربوط به «کتاب مقدس» و اسطوره ها را به شکلی عادیتر و گهگاه پیشپاافتاده ارائه می کند. به این صورت، حتی هنگامی که او این ناحیهی خیالی در انگلیس را در قالب سرزمینی فوقالعاده بااهمیت به تصویر می کشد، توجه مخاطبین را به دغدغه های بسیار عادیتر مربوط به زندگی روستایی در دوران مدرن جلب می کند.
رمان «به دور از مردم شوریده» سرشار از ارجاعات و اشارات به «کتاب مقدس» است، و همچنین به داستان های مربوط به یونان و روم باستان. این ارجاعات بر آشنایی مخاطبین ویکتوریایی با «کتاب مقدس» و ادبیات حماسی اتکا دارند و از طریق مقایسهی جنبه های زندگی روستایی در انگلستان با حوادث سرنوشتساز اسطوره ها، بر اهمیت رویدادهای درون کتاب تأکید می کنند. با این که داستان رمان «به دور از مردم شوریده» در منطقهای رقم می خورد که «تا حدی سرزمینی رویایی» است (جایی به دور از جامعه و فرهنگ پرهیاهوی شهرهای بزرگ)، از مخاطبین انتظار می رود تا مسائل مربوط به این منطقه و دغدغه های کاراکترهایش را جدی بگیرند.

طبیعت
عنوان رمان «به دور از مردم شوریده» از شعری قرن هجدهمی اثر «توماس گرِی» به نام «مرثیهای درباره آرامگاه کلیسایی در روستا» برگرفته شده است، اما بدون ادامهی سطری که در شکل کامل خود اینچنین است: «به دور از کشاکش حقیرانهی مردم شوریده». در حالی که تصویر یک روستای آرام و بکر در قالب مکانی به دور از «کشاکشِ» انسان ها روشی مرسوم برای توصیف زندگی روستایی به نظر می رسد، نام انتخاب شده برای رمان توسط «توماس هاردی» کنایهآمیز است: او به جای تکرار کلیشه های مربوط به آرامش و زیبایی در روستا، از این تصاویر به عنوان نقطهی شروعی برای ترسیم چشماندازی استفاده می کند که در واقع سرشار از کشاکش و ستیزه است.
کاراکترهای رمان مجبورند با قوانین مخاطرهآمیز و اغلب سلطهجویانهی طبیعت و موجودات آن بجنگند، در حالی که خودشان نیز گرفتار ستیزه هایی با یکدیگر می شوند که بازتابی از سختی های طبیعت است. رمان نشان می دهد که زندگی روستایی از اینگونه از دشواری ها و ستیزه ها مصون نیست. با این که انسان ها تا جایی که می توانند تلاش می کنند تا نیروهای طبیعت را در کنترل خود نگه دارند، کار چندانی برای متوقف کردن بسیاری از این نیروها از دستشان برنمی آید. به این صورت، تقدیر، شانس و شرایط محیطی، بر جهان روستاییِ «توماس هاردی» سلطه دارد.
دختر آرام و بیحرکت روی اثاثیه نشسته بود، میز و صندلی با پایه های رو به بالا و تکیهداده به نیمکتی بلوط دور تا دورش بود و گلدان های شببو و کاکتوس و یک قناری در قفس جلوی ارابه؛ احتمالا همهشان اسباب و اثاثیهی خانهای بودند که به تازگی تخلیه شده بود. علاوه بر آن ها، گربهای هم در یک سبد، از درِ نیمهبازِ آن، با چشمان نیمهبسته بیرون را نگاه می کرد و پرندگان کوچک اطراف را زیر نظر داشت. دختر زیبا مدتی بیحرکت سر جایش نشست. تنها صدایی که در آن احوال به گوش می رسید، صدای قناریای بود که در قفس جستوخیز می کرد. دختر سپس با دقت پایین را نگاه کرد: نه به پرنده و نه به گربه، بلکه به بستهای مستطیلی و کاغذپیچشده در بین آن ها.—از کتاب «به دور از مردم شوریده» اثر «توماس هاردی»

دنیای مردانه
همانگونه که پروتاگونیست داستان، «بتشبا»، مجبور است با نیروهای خصمانهی طبیعت بجنگد، به همان صورت باید در جهانی زندگی کند که عمدتا به دست مردان و برای مردان ساخته شده است. این نکته از زمانی که او ادارهی مزرعهی خانوادگیاش را به دست میگیرد، به شکل خاص به مرکز توجه آورده می شود. نگرش کاراکترهای رمان نسبت به سرپرست جدیدشان، طیفی از تحسین تا تحقیر را دربرمی گیرد، و حتی خود رمان نیز گهگاه توصیف هایی کلیشهای را درباره ویژگی های مشخصا «زنانه» ارائه می کند.
اما نکتهی غیرقابلانکار این است که در جهانی که رمان به تصویر می کشد، فعالیت یک زن به عنوان مزرعهدار (یا حتی قرار گرفتن در جایگاه قدرت)، امری بسیار نادر و نامرسوم است. با این وجود از همان ابتدای رمان «به دور از مردم شوریده» به مخاطبین نشان داده می شود که «بتشبا» تفاوت هایی با بسیاری از زنان در این برهه دارد. او ثابتقدم و بااعتمادبهنفس است؛ در حالی که بسیاری از زنان ممکن است با خوشحالی پیشنهاد ازدواج مردی مانند «گابریل اوک» را بپذیرند، او تقریبا بیدرنگ این پیشنهاد را رد می کند.
درنهایت «بتشبا» ثابت می کند که به تنهایی از عهدهی ادارهی مزرعه برمی آید. ارائهی این تصویر از یک زنِ موفقِ صاحب کسبوکار، پیشفرض های «عصر ویکتوریا» دربارهی چگونگی نقش زنان در زندگی اجتماعی را به چالش می کشد.