1. خانه
  2. /
  3. بلاگ
  4. /
  5. نکاتی از کتاب «هملت» اثر «ویلیام شکسپیر»

نکاتی از کتاب «هملت» اثر «ویلیام شکسپیر»

Hamlet Analysis

«هملت» در طول تاریخ به خاطر توجه به ابهام در اخلاقیات، هستی‌گرایی ژرف، و کاوش چندوجهی در مفهوم «ظاهر درمقابل واقعیت» مورد تحسین قرار گرفته است.

نمایشنامه «هملت» به شکل های گوناگون از دوران موسوم به «اصلاحات» (تحولی مذهبی که در طول آن، پیروان مکتب «پروتستان» راه خود را از «کلیسای کاتولیک» جدا کردند)، و همچنین از انسان‌گراییِ شک‌گرایانه در اواخر دوران «رنسانس» (که بیان می کرد محدودیت هایی بر دانش انسان حکم‌فرماست)، تأثیر پذیرفته است. اضطراب همیشگی کاراکتر «هملت» در مورد تفاوت میان ظاهر و واقعیت، و همین‌طور چالش هایش با باورهای مرسوم را می توان تأثیر مستقیمِ اندیشه های انسان‌گرایانه بر «ویلیام شکسپیر» در نظر گرفت.




نمایشنامه «هملت» در طول چند قرن اخیر، در برهه های تاریخی مختلف قرار داده و اجرا شده است، از اواخر «قرون وسطی» گرفته تا محیط های مدرن. نسخه های کامل و کوتاه‌شده از این داستان، بارها و بارها مورد اقتباس قرار گرفته است، و بازیگران و کارگردانان تفسیرهای گوناگونی را از متن روایت به وجود آورده‌اند که تصاویری متفاوت را از کاراکتر «هملت» خلق می کند: در قالب یک شخصیت «اُدیپی»، یا فردی دچار به بیماری روانشناختی، یا حتی در قالب فرزند نامشروع «شاه کلودیوس».

داستان «هملت» بر اساس یک «داستان انتقامِ» دانمارکی متعلق به قرن دوازدهم میلادی شکل گرفته است. در این داستان کهن، شاهزاده‌ای دانمارکی تظاهر به جنون می کند تا از عمویش انتقام بگیرد—کسی که پدر شاهزاده را به قتل رسانده و با مادر او ازدواج کرده است. بسیاری از پژوهشگران اعتقاد دارند «شکسپیر» نخستین کسی نبود که از این داستان استفاده کرد: باور بر این است که «توماس کید»، یکی از معاصرین «شکسپیر»، نمایشنامه‌ای با همین داستان و کاراکتر را به وجود آورد. 

نمایشنامه «روزِنکِرانتز و گیلدِنستِرن مرده‌اند» اثر «تام استاپارد» که در سال 1966 به انتشار رسید، از طریق انتخاب «روزنکرانتز» و «گیلدنسترن» (دو دوست قدیمی «هملت») به عنوان شخصیت های اصلی، تصویری جدید از جهان «هملت» را ارائه می کند. بحث های هستی‌گرایانه‌ی این دو کاراکتر، که «در میانِ» صحنه های متن اصلیِ نمایشنامه «هملت» رقم می خورد، در مقابلِ «مونولوگ های» چندوجهی کاراکتر «هملت» قرار می گیرد. نمایشنامه «روزِنکِرانتزو گیلدِنستِرن مرده‌اند» که به عنوان یک تراژی‌کمدیِ ابزورد تحسین شده است، به شکل گسترده یکی از برجسته‌ترین نمایشنامه های قرن بیستم در نظر گرفته می شود. 


ظهور این روح خاطر مرا مشوش می کند. این‌گونه نشانه ها قبل از هر مصیبت بزرگ آشکار می شوند. از جمله در کشور نیرومند و آباد روم، کمی قبل از آن که «ژولیوس» کشته شود، مردگان کفن‌پوش از قبرها خارج می شدند و در خیابان های روم به گردش درآمده، فریاد می زدند و هذیان می گفتند. ستارگان آتشین و شبنم های خونین ظاهر شدند و نشانه های بدیمنی در قرص خورشید پدید آمد. ماه که نظم امواج دریا در دست قدرت اوست، چنان تیره‌گون شد که گویی خسوف آن تا بامداد رستاخیز ادامه خواهد داشت. در روزگار خود ما نیز هموطنان ما، قبل از وقوع بلاهای بزرگ، از همین‌گونه نشانه ها در آسمان و زمین مشاهده کرده‌اند.—از کتاب «هملت» اثر «ویلیام شکسپیر»




اقدام

«هملت» بخشی از سنتی ادبی است که «نمایشنامه انتقام» نامیده می شود. در این نوع از نمایشنامه، یک کاراکتر—در اغلب اوقات یک مرد—باید از کسانی که به او بدی کرده‌اند، انتقام بگیرد. نمایشنامه «هملت» اما به روشی نبوغ‌آمیز این ژانر را واژگون می سازد: «هملت»، کاراکتری که به دنبال انتقام است، به سادگی نمی تواند خود را به گرفتن انتقام وادار کند. همزمان با این که «هملت» در سراسر روایت با چالش های اجرای نقشه‌اش و همین‌طور سنگینی بار انتقام دست به گریبان است (آیا باید «کلودیوس» را به قتل برساند و انتقام پدرش را یک بار برای همیشه بگیرد، یا چنین کاری فقط بیهوده، بی‌رحمانه، یا حتی ویرانگر برای خودش خواهد بود؟)، نوع نگاهِ منحصربه‌فردِ «ویلیام شکسپیر» به مفهوم «اقدام درمقابل انفعال» آشکار می شود. 

درنهایت، پس از مشاهده‌ی آشفتگی، خودپسندی، و سقوط کاراکترها، «شکسپیر» توجه مخاطبین را به این نکته جلب می کند که اقدام یا انفعال دارای ارزش ذاتی نیستند، و کاراکترها چه اقدام را انتخاب کنند و چه انفعال، مرگ به شکل گریزناپذیر به سراغ همه خواهد آمد. 

در حالی که کشاکش های اخلاقی بزرگ «هملت» («بودن یا نبودن»، گرفتن انتقام یا خویشتن‌داری، تصاحب تاج و تخت یا پژمردگی در گمنامی) به آهستگی رقم می خورند، چرخ جهان به گردش ادامه می دهد. مرگ بر جهان روایت سلطه می یابد، و اگرچه برخی از کاراکترها به خاطر اقدام های «هملت» جانشان را از دست می دهند، برخی دیگر نیز به خاطر انفعال او جان می بازند. مرگ، برابری را برای انسان به همراه می آورد، و «شکسپیر» نشان می دهد که مرگ، تفاوتی میان شجاعان و بزدلان، شیفتگان و بیزاران، و حتی خوبان و بدان قائل نیست.  




ظاهر

نمایشنامه «هملت» سرشار از اشارات به شکاف بزرگی است که اغلب میان ظاهر پدیده ها و واقعیت آن ها وجود دارد. از جنونِ «ساختگیِ» خود «هملت» تا نقشه ها و توطئه های پرتعداد «کلودیوس» و ساختار سیاسی دانمارک، رویدادها در «کاخ اِلسینور» به ندرت همان‌گونه‌ای هستند که به نظر می رسند. 

میل جمعیِ کاراکترها به تشخیص پدیده های واقعی از غیرواقعی، آن ها را به سوی فریبکاری، سنگدلی، و حتی جنون هدایت می کند. «هملت» از طریق تظاهر به جنون، خود را به جنون می کشاند؛ «اوفلیا» از طریق تظاهر به بی‌اعتنایی به عواطف «هملت»، در واقعیت فاصله‌ای بزرگ را میان خودشان به وجود می آورد؛ «گِرترود» از طریق تلاش برای نادیده گرفتن واقعیت، حقیقت را از یاد می برد و ارزش های اخلاقی خود را رها می کند. 

درنهایت، «شکسپیر» این نکته را مورد توجه قرار می دهد که میل به تمایز قائل شدن میان جنبه های واقعی و غیرواقعیِ شخصیت یا رفتارهای یک فرد، این حقیقت را آشکار می کند که گاهی اوقات شاید تفاوتی میان «واقعیت» و «ادراک» وجود ندارد؛ هویت هایی که انسان ها از خود بروز می دهند و تصمیماتی که می گیرند، به واقعیت آن ها تبدیل می شود.

«هملت» یکی از پیچیده‌ترین نمایشنامه های «شکسپیر» به شمار می آید و در طول تاریخ به خاطر توجه به ابهام در اخلاقیات، هستی‌گرایی ژرف، و کاوش چندوجهی در مفهوم «ظاهر درمقابل واقعیت» مورد تحسین قرار گرفته است. «شکسپیر» همزمان با نشان دادن مرز باریک میان ظاهر و واقعیت، نمایشنامه «هملت» را به داستانی هشداردهنده درباره‌ی آسیب های سلطه‌ی ظاهر بر واقعیت تبدیل می کند. 


ولی آرام! بنگرید! دوباره دارد می آید! بر سر راهش می ایستم، گرچه به لعنتش دچارم سازد. بمان، ای پندار واهی! اگر صدایی یا کلامی در تو هست، با من سخن بگو. اگر کار خیری هست که باید کرد تا تو را آسوده سازد و مرا رستگار، با من بگو. اگر به رازی از سرنوشت کشورت آگاهی داری که با از پیش دانستن‌اش می توان از آن پیشگیری کرد، بازگو! یا اگر در زمان حیات، گنجی به جور و ستم اندوخته و در زِهدان زمین نهفته‌ای، که می گویند به سبب آن شما ارواح مردگان چه بسا بر زمین سرگردان شوید، از آن سخن بگو.—از کتاب «هملت» اثر «ویلیام شکسپیر»




انتقام

هر جامعه با هنجارهای رفتاری خود (قواعدی که مشخص می کند افراد باید چگونه رفتار کنند) تعریف می شود. در نمایشنامه «هملت»، این هنجارهای رفتاری به شکل عمده به واسطه‌ی مذهب و این رسمِ اشرافی شکل گرفته است که بیان می کند «افتخار» و «شرف» حیاتی است و در صورت خدشه‌دار شدن آن، باید دست به انتقام زد. همزمان با پیشروی روایت و تلاش «هملت» برای گرفتن انتقام قتل پدرش، او به تدریج درمی یابد که «انتقام»، «عدالت»، و «افتخار» تا چه اندازه ممکن است پیچیده باشد. 

«هملت» هرچه بیشتر به اعماق افکار هستی‌گرایانه‌ی خود می رود و به معنای حقیقی «افتخار» فکر می کند؛ و «شکسپیر» درنهایت این نکته را مورد توجه قرار می دهد که هنجارهای رفتاری که هر جامعه به واسطه‌ی آن شکل می گیرد، در اغلب اوقات، مبهم، متناقض، و گیج‌کننده است.

همزمان با این که «هملت» به معنای واقعی انتقام گرفتن (ارتکاب قتل در واقعیت) فکر می کند، احساسی از تردید و انفعال بر او سلطه می یابد. با این وجود، ناتوانی او در اقدام، لزوما نشانه‌ی بزدلی و ترس نیست، بلکه، با پیشروی داستان، «هملت» مجبور می شود به شکل جدی به این موضوع فکر کند که مجازات و خشونت به خاطر احیای افتخار و آبرو، چه پیامدهایی خواهد داشت. 

نیمه‌ی دوم نمایشنامه، روی آوردن «هملت» به یک جهان‌بینی جدید را به تصویر می کشد. این جهان‌بینی جدید، مانند فلسفه «نیهیلیسم» یا «هیچ‌انگاری»، در مقابل تصادفی بودنِ جهان هستی و دشواریِ زیستن در محدوده های قوانینِ مرسوم تسلیم می شود. «هملت» از طریق افکار هستی‌گرایانه‌ی خود در مورد زندگی و مرگ، ظاهر و واقعیت، و حتی رفتارها و آداب معمول در جامعه، از تناقض ها و تضادهای موجود در زندگی انسان ها پرده برمی دارد.







مقالات مرتبط با "نکاتی از کتاب «هملت» اثر «ویلیام شکسپیر»"
کتاب «عطش مبارزه»: پادآرمان‌شهر در سقوط آزاد
کتاب «عطش مبارزه»: پادآرمان‌شهر در سقوط آزاد

رقابت هایی به نام «بازی های گرسنگی»، هر سال، نظم شکننده‌ی زندگی «کتنیس» را به هم می زند.

بررسی کتاب «مرگ ایوان ایلیچ» اثر «لئو تولستوی»
بررسی کتاب «مرگ ایوان ایلیچ» اثر «لئو تولستوی»

داستان با تمرکز بر جهان‌بینیِ سودجویانه‌ی شخصیت اصلی و ویژگی های ویرانگر آن، در مورد تأثیرات مخربِ میل افراطی به کسب جایگاه، پول، و قدرت هشدار می دهد.

آثار برگزیده اولین دوره مسابقه‌ی ادبی ایران‌کتاب
آثار برگزیده اولین دوره مسابقه‌ی ادبی ایران‌کتاب

آثار برگزیده و شایسته تقدیر اولین دوره مسابقه‌ی ادبی ایران‌کتاب با عنوان «از کتاب رهایی نداریم»

شخصیت‌پردازی غیرمستقیم در داستان‌ها
شخصیت‌پردازی غیرمستقیم در داستان‌ها

«شخصیت‌پردازی غیرمستقیم»، فرآیند توصیف یک کاراکتر از طریق افکار، رفتارها و گفته های اوست.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "نکاتی از کتاب «هملت» اثر «ویلیام شکسپیر»" ثبت می‌کند