شکوه بی پایان زندگی پس از مرگ در «کمدی الهی»



«کمدی الهی»، شاهکار بی بدیل دانته، به عقیده ی بسیاری از افراد برترین اثر ادبی در ادبیات غرب است.

همان طور که همه ی دانش آموزان ایتالیایی می دانند، داستان کتاب «کمدی الهی» در جنگلی تاریک و ماورایی درست قبل از طلوع خورشید در روز «آدینه ی نیک» (یکی از روزهای مقدس مسیحیان) آغاز می شود. دانته آلیگری، که در داستان خود حضور دارد، مسیر را گم کرده، و تنها و وحشت زده در تاریکی ایستاده است. به درخواست زنی که «بئاتریس» نامیده می شود، روح شاعر برجسته ی رومی، ویرجیل، قصد دارد که دوزخ را به دانته نشان دهد. 

 

لاجرم صلاح تو را چنین می بینم و در این تشخیص می دهم که به دنبال من آیی، و من راهنمای تو خواهم بود و تو را از آن مکان جاودان خواهم گذراند؛ که درآن بس غریوهای نومیدی خواهی شنید و ارواح نالان و شاکی و کهن را خواهی دید، که هر کدام با فریادهای خود تمنای مرگی دومین می کنند، سپس آنانی را خواهی دید که در میان آتش خرسندند، زیرا امید آن دارند که روزی پا به جرگه ی ارواح رستگار بگذارند. و اگر بعد از آن خواسته باشی که خود به نزد این ارواح روی، روحی شایسته تر از مرا رهنمای خویش خواهی یافت، و من هنگام عزیمت خود، تو را به دست او خواهم سپرد. -از متن کتاب



«کمدی الهی»، شاهکار بی بدیل دانته، به عقیده ی بسیاری از افراد برترین اثر ادبی در ادبیات غرب است. این کتاب، طیفی خارق العاده از سبک های ادبی را گرد هم آورده و با ارائه ی تصویری از واقعیت های متفاوت اما درهم تنیده ی زندگی انسان، موفق شده تا همانند اثری مدرن، با مخاطبین امروز نیز ارتباط برقرار کند. تصمیم دانته برای نوشتن اثرش به گویش توسکانی، لحظه ای فوق العاده بااهمیت و سرنوشت ساز برای تمدن غرب به حساب می آید. دانته با این تصمیم، توسکانی را به زبان ادبی ایتالیا و در نهایت، زبان رسمی این کشور تبدیل نمود. 

«کمدی الهی» از سه کتاب تشکیل شده است: «دوزخ»، «برزخ» و «بهشت». هر کتاب از 33 بخش منظوم یا سرود به وجود آمده اما دانته برای کتاب «دوزخ»، یک سرودِ مقدمه ی اضافه در نظر گرفته که در مجموع کتاب را حاوی 100 سرود می کند. این شعر بلند و جاودان، «کمدی» نامیده می شود؛ اما معنای قرون وسطایی-ارسطویی این واژه مد نظر است: حرکت از تیره بختی به سوی سعادت. رستگاری دانته از این جهت «کمیک» است که برای او لذت و آرامش به ارمغان می آورد. در طول داستان، دانته را می بینیم که به اعماق نُه حلقه ی دوزخ می رود و پس از صعود به قله ی «کوه برزخ»، به حضور خدا در بهشت می رسد. 

مفهوم بالا آمدن از دره ی یأس به واسطه ی امید و حرکت به سوی رستگاری، مفهومی کاملاً کاتولیک است. در جهان بینی کاتولیک قرون وسطایی، برزخ به عنوان جایگاهی در میانه تلقی می شد که در آن، روح های ناپاک از طریق آتش تطهیر می شدند تا برای ورود به بهشت آماده گردند. سفر دانته از جنگلی تاریک و ماورایی به سوی بهشت، تنها یک هفته طول می کشد اما این اتفاق در شعری رقم می خورد که کامل شدنش، بیش از بیست سال زمان نیاز داشت. 

«کمدی الهی»، ترجمه شده ترین کتاب پس از کتاب مقدس است و همچنان، بدیع ترین و جسورانه ترین پرداخت به جهان پس از مرگ در ادبیات غرب به شمار می آید. «ویکتور هوگو» تا جایی پیش رفت که گفت چشم انسان برای نگاه به نور بهشت خلق شده توسط دانته ساخته نشده است. برای هوگو و بسیاری از مخاطبین پس از او، جهنمی که دانته به تصویر می کشید، فوق العاده جذاب و هیجان انگیز جلوه می کرد: جایی که در آن، مفاهیمی قابل همذات پنداری در زندگی همه ی ما، همچون عشق، احساس گناه، اشتباه و مجازات به شکلی خیال انگیز ترسیم شده اند.

امروزه، رد پای شاهکار دانته را می توان در گستره ای حیرت آور از کتاب ها، و انواع و اقسام رسانه های دیگر به وضوح مشاهده کرد: از انیمه و بازی های ویدیویی گرفته تا موسیقی، فیلم و سریال. کتاب «دوزخ» نوشته ی دن براون که رکورد سریع ترین فروش کتاب در سال 2013 را از آن خود کرد، تریلری جذاب است که شخصیت اصلی اش، رابرت لنگدون، در هزارتویی از نمادها و اسرار «کمدی الهی» گیر افتاده است.

جیمز جویس بارها از علاقه و احترام بی پایان خود نسبت به «کمدی الهی» سخن به میان می آورد:

من دانته را به اندازه ی کتاب مقدس دوست دارم. او غذای روح من است.

تمام زندگی را می توان در شاهکار دانته به نظاره نشست چرا که زندگیِ خودش، تخیلی وسیع و همه جانبه، و آمیزه ای از فلسفه ی کلاسیک، جهان بینی کاتولیک و سیاست های عصر خود بود.

«اونوره دو بالزاک» با خلق «کمدی انسانی» سعی داشت نمونه ای مشابه با «کمدی الهی»  از نظر جزئیات و وسعت پرداخت به زندگی انسان به به وجود آورد.

«ساموئل بکت» در آخرین روزهای عمرش در سال 1989، نسخه ای از این شعر جاودان را کنار تخت خود داشت. شاعری به نام دِرِک ماهون که یک ماه قبل از مرگ بکت به ملاقات او رفته بود، این زمان را به یاد می آورد و می گوید ساموئل بکت در حالی که مجبور بود به خاطر بیماری اش با کپسول اکسیژن تنفس کند، غرق در «کمدی الهی» می شد و به گفته ی خودش، «اوقات خوشی» را می گذراند.

 

وقتی به جهنم فکر می کنید، چه تصاویری به ذهنتان می آیند؟ احتمالاً قبل از هر چیز، شمایلی از اهریمنی ترسناک به ذهنتان می رسد و بعد هم به دیوهایی بدترکیب فکر می کنید که در همه جا حضور دارند و گناه کاران رنجور و پشیمان را شکنجه می کنند.

در مورد بهشت چطور؟ شاید این تصویر به ذهنتان برسد که رستگاران نغمه می خوانند، فرشتگان می رقصند و مردان و زنانی مقدس با خدا گفت و گو می کنند. این تصاویر در توصیفات کتاب مقدس از جهانِ پس از مرگ ریشه دارند. با این وجود در جوامع غربی مسیحی، مفاهیم و تصورات از زندگیِ پس از مرگ در طول قرن ها تفاوت هایی را به خود دیده اند. یکی از مهم ترین چهره هایی که در شکل گیری تصورات دنیای غرب از جهانِ پس از مرگ، نقشی کلیدی ایفا کرد و همچنان نیز تأثیرگذار باقی مانده، دانته آلیگری است؛ شاعری اهل فلورانس که در دهه ی 1260 میلادی به دنیا آمد و در سال 1321 میلادی چشم از جهان فرو بست.

 

به خاطر توصیفاتِ تصویری و فوق العاده الهام بخش دانته، هنرمندان بیشماری در طول تاریخ تلاش کرده اند که شاهکار او را از طریق رسانه های دیگر بازسازی کنند. تقریباً بلافاصله بعد از این که دانته نگارش «کمدی الهی» را به پایان رساند، نقاشان دست به کار شدند تا تصاویر خود را در کنار متن دانته قرار دهند. تا قبل از ظهور صنعت چاپ، بیش از چهل نسخه ی تصویرسازی شده ی مختلف از «کمدی الهی» به وجود آمد. وقتی تولید سریع ترِ کتاب ها (و همین طور کتاب های تصویرسازی شده) به واقعیت تبدیل شد، تخیلات دانته، که با تخیلات هنرمندان تصویرساز همراه شده بود، مخاطبین بیشتری نسبت به گذشته پیدا کرد.

اما چون به پای تپه ای در انتهای آن دره که دل مرا چنین به وحشت افکنده بود، رسیدم، رو به بالا کردم و دامنه های تپه را دیدم که جامه ای از انوار آن سیاره که در همه ی کوره راه ها راهنمای کسان است، بر تن کرده بود. آن وقت هراس من که در تمام مدت شب، دریاچه ی دل مرا دست خوش چنین تلاطمی کرده بود، اندکی تسکین یافت. و همچون کسی که نفس زنان از چنگ امواج دریا نجات یافته و به ساحل افتاده و روی به سوی موج های خروشان بگرداند و بنگرد، روح من نیز که هنوز اسیر سستی و پریشانی بود، به پشت سر خود نگریست تا گذرگاهی را که هرگز کسی از آن زنده به در نرفت، باز بیند! --از متن کتاب


تأثیر هنر بر جهان دانته

بدیهی است که هنرمندی الهام بخش و جریان ساز همانند دانته، خودش تحت تأثیر هنرمندان قبل از خود قرار داشته و رابطه اش با هنرهای مختلف، کاملاً دوسویه بوده است. تصاویری که دانته از هنرمندان مختلف دیده بود، تأثیر شگرفی بر تخیلات او داشت. آیا تصویر، صدا یا اثر هنریِ مشخصی هست که در کودکی دیده باشید و هنوز در خاطرتان باقی مانده باشد؟ اگر در حال نوشتن داستانی بر اساس تخیلات خود بودید، چقدر احتمال داشت که از این خاطرات و تجربیات زیبایی شناسانه در خلق داستانتان استفاده کنید؟ دانته دقیقاً همین کار را می کرد.

فلورانس مدت ها قبل از رنسانس، پر بود از عجایب و شاهکارهای هنری مختلف. سال ها قبل از تولد دانته در اواخر قرون وسطی، آثار هنری و معماری خارق العاده ای در شهر فلورانس، چشم را نوازش می کردند. تعمیدگاه فلورانس، یکی از همین شاهکارها بود که دانته در «کمدی الهی» به آن اشاره می کند. قسمت درونی سقف این سازه با تصاویری موزاییکی پوشیده شده که هنوز هم گردشگران را به حیرت وامی دارد. نشانه های زیادی وجود دارد مبنی بر این که دانته نیز مسحور این تعمیدگاه بود و می توان میان توصیفات او در «کمدی الهی» و تصاویری مشخص از تعمیدگاه فلورانس، شباهت های واضحی یافت. به عنوان مثال، وقتی دانته در داستان به عمیق ترین قسمت جهنم می رسد و با «حاکم پادشاهیِ عذاب» یعنی شیطان مواجه می شود، توصیفاتی ارائه می کند که به شکل قابل توجهی دقیق و مشخص هستند. شیطان سه دهان دارد و در هر دهان، گناهکاری را عذاب می دهد؛ توصیفی که درست مثل تصویر شیطان در تعمیدگاه فلورانس است. این تنها نمونه ای از این موضوع است که چگونه خاطرات و تجربیات دیداری دانته، وقتی او در حال سفر در دنیای تخیلات خود و نوشتن آن ها بر روی کاغذ بود، به ذهنش هجوم می آورد. جای تعجب نیست که دانته پس از سپری کردن دوران کودکی و نوجوانی خود در شهر عجایب هنری، فلورانس، به چنین تخیل بی کران و شگفت انگیزی دست یافته باشد.

 

«شما که داخل می شوید، دست از هر امیدی بشویید.»

این جمله بر روی دروازه ی دوزخِ جهان دانته حک شده است. جمله ای که بارها و بارها آن را در آثار هنری مختلف دیده و شنیده ایم: از فیلم هایی چون «روانی آمریکایی» (American Psycho) گرفته تا بازی های ویدیویی همچون World of Warcraft. اما این جمله ی معروف و ماندگار تنها یکی از 14,233 مصراع در کتابی است که خورخه لوئیس بورخس آن را «بهترین کتابی که ادبیات به آن دست یافته» نامید و تی. اس. الیوت، تأثیرگذاری اش را این گونه خلاصه کرد:

دانته و شکسپیر، جهان مدرن را بین خود تقسیم کرده اند. نفر سومی وجود ندارد.

اگر قرار بود بر روی دروازه ی ورود به جهان «کمدی الهی» جمله ای می نوشتیم، می توانستیم بگوییم:

«شما که داخل می شوید، از الهاماتی که دریافت می کنید، لذت ببرید!»

اما این کتاب فقط منبع الهامی بی پایان برای نویسندگان و تصویرسازان نیست؛ در واقع «کمدی الهی» توانست زبان ایتالیایی را به جایگاهی بسیار بالاتر از گذشته برساند و این تفکر را جا بیندازد که نویسنده می تواند با آنچنان تخیل تأثیرگذار و قدرتمندی دست به خلق بزند که اثرش هم تراز با کتاب مقدس در نظر گرفته شود؛ تفکری که راه را برای ظهور رنسانس و دوره ی اصلاحات بعد آن هموار نمود و به انسان گرایی ای بال و پر داد که امروزه تفکر غالب گفتمان های مبتنی بر اندیشه در جهان به شمار می آید. در حقیقت می توان گفت که شاید تا به حال حتی یک خط هم از «کمدی الهی» را نخوانده باشید اما با این وجود، به نوعی تحت تأثیر آن قرار گرفته اید. دانته در این شعر حماسی بی بدیل، از تاریخ، اسطوره و کتاب مقدس استفاده می کند تا تصویری از تفکرات غالب در زمانه ی خود را به نسل های آینده ارائه کند و علاوه بر آن، تفسیری از این تفکرات و شرایط داشته باشد. «کمدی الهی» را می توان گرانیگاه ادبیات غرب در نظر گرفت.

این کتاب، نگرش ادبی و دینی، و جهان بینیِ چندخدایی و مسیحی را در کنار هم قرار می دهد و همچنین، به شکلی باورنکردنی، DNA دنیای مدرن را نیز در خود دارد. شاید معنای زندگی را نتوان در آن یافت (آن هم شاید!) اما «کمدی الهی» برای ادبیات غرب، «تئوری همه چیز» به حساب می آید.