گونه‌های مختلف «شخصیت شرور» در داستان‌ها



در این مطلب به شکل خلاصه با پنج کهن‌الگو یا قالب برای «شخصیت شرور» و ویژگی های هر کدام بیشتر آشنا می شویم.

خلق «شخصیت شرورِ» باورپذیر و جذاب در داستان ها، یکی از پرچالش‌ترین مراحل برای نویسندگان به شمار می آید. «شخصیت شرور» باید ویژگی هایی فراتر از افراد عادی داشته باشد، اما نه تا حدی که به کاراکتری غیرقابل باور تبدیل شود؛ این شخصیت همچنین باید تهدیدی برای کاراکتر «قهرمان» در داستان باشد، و در فرآیندِ رسیدنِ روایت به نقطه‌ی اوج نقش ایفا کند.

 

 

از آنجایی که شیوه هایی گوناگونی برای رسیدن به این اهداف در داستان ها وجود دارد، نویسندگان از گونه ها و قالب هایی متفاوت اما تکرارشونده برای خلق «شخصیت شرور» استفاده می کنند. در این مطلب به شکل خلاصه با پنج کهن‌الگو یا قالب برای «شخصیت شرور» و ویژگی های هر کدام بیشتر آشنا می شویم.

 

فرمانروا در سایه

این گونه از «شخصیت شرور»، قالبی کلاسیک در داستان های «فانتزی» و «علمی تخیلی» به شمار می آید. «فرمانروا در سایه» دارای ویژگی هایی مشخص است، از جمله در دسترس نبودن برای سایر کاراکترها، داشتن جنبه هایی اسرارآمیز و ماورایی، و حکمرانی بر قلمرویی معمولا بزرگ همچون یک حکومت پادشاهی یا امپراتوری. «شخصیت های شرور» در این قالب، معمولا ظاهری به‌خصوص دارند که هراس‌انگیز و تشویش‌آور جلوه می کند.

«فرمانروا در سایه» با در اختیار داشتن ترکیبی قدرتمند از جادو، پنهان‌کاری، و تهدید، برای برانگیختن عواطفی همچون هراس، شگفتی و احساس ناامنی در مخاطبین طراحی شده است. این گونه از «شخصیت شرور» باعث می شود غلبه بر مشکل نهایی در داستان، کاری دلهره‌آور و نزدیک به غیرممکن به نظر برسد، که در نتیجه‌ی آن، پیروزیِ نهاییِ شخصیت «قهرمان»، ارزش و تأثیرگذاری بیشتری پیدا می کند. قالب «فرمانروا در سایه» هنگام استفاده‌ی درست، به عنصری فراموش‌نشدنی در داستان تبدیل می شود.

کاراکترها در این قالب، معمولا ظاهر و رفتاری متمایز و اسرارآمیز دارند و به شکل مستقیم در داستان حضور نمی یابند، بلکه بیشتر در صحبت های سایر کاراکترها مورد اشاره قرار می گیرند. نویسندگان برای حفظ جنبه‌ی اسرارآمیز بودنِ این کاراکترها، به شکل معمول دیالوگ های اندکی را به آن ها اختصاص می دهند. توجه به این نکته مهم است که «فرمانروا در سایه» بدون جنبه‌ی اسرارآمیز خود، به شخصیتی تک‌بعدی و باورناپذیر تبدیل می شود. 

 

 

شاهزاده مردد

این گونه، «آنتاگونیستِ» خوش‌ظاهر و دانایی است که در ابتدا مشکلاتی را به وجود می آورد اما درنهایت در مواجهه‌ی میان «نیکی» و «شر»، «نیکی» را انتخاب می کند. «شاهزاده‌ی مردد» اگرچه عاشق دستور دادن است و ظاهری چشمگیر دارد، اما معمولا در گذشته و اکنون خود با سختی ها و رنج هایی روبه‌رو بوده است که باعث برانگیختن احساس همدلی در مخاطبین می شود. این گونه معمولا در داستان های بلند به عنوان «شخصیت شرور اصلی» به کار گرفته نمی شود بلکه ارتباطی نزدیک با او دارد—به عنوان نمونه، از شخصیت «فرمانروا در سایه» دستور می گیرد.

بسیاری از مخاطبین به کاراکترهای خوش‌ظاهر با پیشینه‌ی تاریک علاقه‌مند می شوند، و این موضوع ممکن است مخاطبین را به طرفداری از «شخصیت های شرور» وادار کند. «شاهزاده مردد» در صورت استفاده‌ی مناسب، بدون خارج کردن داستان از مسیر، این میل را در مخاطبین برآورده می کند. این کهن‌الگو همچنین باعث می شود «شخصیت شرور ثانویه» در داستان، پس از این که دیگر تهدیدی برای «قهرمان» به حساب نمی آید، همچنان نقشی در روایت داشته باشد و به ادامه‌ی روند روایت کمک کند. به علاوه، «شاهزاده مردد» می تواند به یک «شخصیت معشوقِ» احساس‌برانگیز برای «قهرمان» تبدیل شود.

این قالب از «شخصیت شرور» معمولا یک «قوس رواییِ» مربوط به گذر از «شر» به «نیکی» (به شکل خلاصه، «رستگاری») دارند، و خلق «قوس های رواییِ» مربوط به «رستگاری» ممکن است کاری بسیار دشوار برای نویسندگان باشد. اگر نویسنده هنگام خلق این شخصیت با احتیاط عمل نکند، برخی از مخاطبین ممکن است به «شاهزاده مردد» علاقه‌ای پیدا نکنند و توجهی به مسیر «رستگاری» او نداشته باشند. 

 

دوست پلید

این کهن‌الگو، «شخصیت شروری» است که «قهرمان» می تواند با او همذات‌پنداری کند. او ممکن است دوستِ «قهرمان» یا صرفا فردی با پیشینه‌ای مشابه باشد. «دوست پلید» در گذشته شرور نبوده، اما وقتی موقع تصمیم‌گیری فرا رسید، طرفِ «شر» را انتخاب کرده است. در حالی که «قهرمان» تلاش می کند به شیوه هایی اخلاق‌مدارانه از پس مشکلات برآید، «دوست پلید» پاسخِ بدی را با بدی می دهد، تا حدی که پس از مدتی دیگر تفاوتی با دشمن خود ندارد. کهن‌الگوی «دوست پلید»، هم به عنوان «شخصیت شرور ثانویه» و هم «شخصیت شرور اصلی» مورد استفاده قرار می گیرد. 

استفاده از این قالب، روشی عالی برای عمق بخشیدن به شخصیت «قهرمان» و خلق تنش دراماتیک است. «قهرمان» ممکن است با همان انتخاب هایی مواجه شود که «دوست پلید» در گذشته تجربه کرده است—در بسیاری از اوقات، این «دوست پلید» است که «قهرمان» را وسوسه می کند. اگر «دوست پلید» و «قهرمان» رابطه‌ای نزدیک در گذشته داشته‌اند، صحنه های مواجهه‌ی این دو کاراکتر با یکدیگر می تواند تأثیرگذاری عاطفی زیادی داشته باشد. قالب «دوست پلید» به مخاطبین نشان می دهد که چه اتفاقی رقم خواهد خورد اگر «قهرمان» داستان، مسیرِ تاریکی و «شر» را برگزیند.

حتی وقتی کاراکتر «دوست پلید» به عنوان «شخصیت شرور اصلی» وارد داستان می شود، مهم‌ترین نکته در مورد او، مفهوم «سقوط اخلاقیِ» این شخصیت است. درست مانند «قوس رواییِ» مربوط به «رستگاری»، به تصویر کشیدن «قوس رواییِ» مربوط به «سقوط» به شکلی مجاب‌کننده، کار دشواری به شمار می آید.

 

 

اغواگر

این گونه، «شخصیت شرورِ» جذاب و حیله‌گری است که هنگام به ورود به صحنه، تمام توجهات را به خود جلب می کند. اگرچه «اغواگر» نیز معمولا به عنوان «شخصیت شرور اصلی» مورد استفاده قرار می گیرد، از بسیاری جهات، نقطه‌ی مقابلِ «فرمانروا در سایه» در نظر گرفته می شود. این کاراکتر به جای مرموز و منزوی بودن، حاضر و در دسترس است. او به جای به تن کردنِ شنلی سیاه، احتمالا با زرهی طلایی یا جامه‌ای سفید در صحنه حضور می یابد. تهدید و خطرِ این شخصیت، در زیر لبخند صمیمی و صحبت های دوستانه‌ی او پنهان می شود.

«اغواگر» طراحی شده تا در هر صحنه‌ای که حضور می یابد، تمام توجهات را به خود جلب کند. برخلاف کهن‌الگوی «فرمانروا در سایه»، «اغواگر» با آشکار شدن جنبه های مختلف شخصیتی‌اش، به کاراکتری جذاب‌تر از قبل برای مخاطبین تبدیل می شود. ظاهر فریبنده و رفتار دوستانه‌ی «اغواگر»، اتمسفری تشویش‌آور آمیخته با احساس تردید و ناامنی را به داستان اضافه می کند. 

 

دشمن قدیمی

این قالب، پیشینه‌ای مشترک با «قهرمان» دارد و به دنبال انتقام از او است. «دشمن قدیمی» از مدت ها پیش در حال نقشه کشیدن برای انتقام بوده، اما انجام این کار به تازگی امکان‌پذیر شده است: شاید او اکنون به اندازه‌ی کافی بزرگ شده تا به نبرد برود، شاید بالاخره جایی که «قهرمان» در آن پنهان شده را پیدا کرده، یا صرفا به قدرت هایی جدید دست یافته است. در هر صورت، «دشمن قدیمی» آماده است تا مشکلاتی را برای «قهرمان» به وجود آورد و گذشته را به این شخصیت یادآوری کند.

این قالب نیز مانند «دوست پلید»، جنبه‌ای شخصی را به داستان اضافه می کند. داستان‌نویسان با استفاده از کهن‌الگوی «دشمن قدیمی» فرصت این را به دست می آورند که در گذشته‌ی «قهرمان» کاوش کنند و به شخصیت‌پردازیِ او ژرفا ببخشند. اگر گذشته شامل اتفاقی می شود که «قهرمان» از آن شرمسار است، نویسنده می تواند بر دوراهی های اخلاقی تأکید کند و تصمیماتی سخت را در مقابل مخاطبین قرار دهد. به این خاطر که مشکل میان «قهرمان» و «دشمن قدیمی» به مدتی طولانی (شاید نسل ها) وجود داشته است، استفاده از این کهن‌الگو، اتمسفری حماسه‌گونه را به روایت اضافه می کند. 

 

 

توجه به این نکته مهم است که می توانیم از چندین «شخصیت شرور» با قالب های گوناگون در داستان خود استفاده کنیم—کاراکترهایی که در مسیر «قهرمان» برای از میان برداشتن مشکل اصلی که روایت را به پیش می برد، مانع ایجاد می کنند. استفاده از تعداد کمتری از «شخصیت های شرور»، به معنای در اختیار داشتن زمان بیشتر برای شخصیت‌پردازی است. نویسندگان هنگام خلق رمان، به شکل معمول فضای کافی برای پرداختن به یک «شخصیت شرور اصلی» و همچنین یک «شخصیت شرور ثانویه» را در اختیار دارند. پس از این که «شخصیت شرور ثانویه» از میان برداشته شد، «قهرمان» آماده‌ی رویارویی با دشمن اصلی خود می شود.