«پایان» تازه ترین رمان ابراهیم حسن بیگی است که او پس از تألیف و انتشار رمان «عالیجناب شهردار» در سال گذشته، آن را به دست ناشر میسپارد؛ رمانی که نشان دهنده سیر تکوینی نگاه منتقدانه جدی و نوظهور این سالهای حسن بیگی به اجتماع و زیست فردی است. «پایان» از نخستین جمله خود مخاطب را با یک شوک و تعلیق بسیار عالی همراه میسازد. مردی محکوم به اعدام در واپسین شب از زندگی خود به روایت و مرور ذهنی داستانی نشسته که او را از زندگی ساده شهری به پای چوبه دار کشیده است. راوی یک مسافرکش معمولی در تهران است که در همان ابتدای داستان تنفر خود از برادر تازه به دروان رسیده اش را در کنار ترسیمی زیرکانه از مادر خود و آنچه او را از همسر برادرش متنفر کرده به تصویر میکشد. در ادامه اما راوی در یک اتفاق ساده و قابل باور برای جابجایی مسافر به یک ماجرای عجیب وارد میشود و به عنوان مظنون در حمل و نقل مواد مخدر پایش به زندان باز میشود. ویژگی این رمان را در وهله نخست باید در تزریق زیرکانه اطلاعات به شکلی مویرگی دانست. اطلاعاتی که حضور اندک اندک و تدریجی و لحظه به لحظه آنها به، مخاطب را به آرامی به سمت اوج داستان و تمایل برای کشف راز داستان جلو میبرد، رازی که در هر فصل با شخصیت پردازیهای نویسنده و افزودن شاخهای تازه کشف ماجرای اعتیاد راوی و در ادامه حضورش در مرکز ترک اعتیاد و مواردی از این دست رمان را خواندنی میکند.
کتاب پایان