کتاب جامعه شناسی خودکامگی

Sociology of Autocracy
تحلیل جامعه شناختی ضحاک ماردوش
کد کتاب : 12178
شابک : 9789643120184
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 244
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1994
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 29
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

معرفی کتاب جامعه شناسی خودکامگی اثر علی رضاقلی

"جامعه شناسی خودکامگی" یا "تحلیل جامعه شناختی ضحاک ماردوش" اثری است نوشته ی "علی رضاقلی" که با پرسش درباره ی چرایی روی کار آمدن خودکامگان یکی پس از دیگری در جامعه ی ایرانی و تکرار پیامدهای اجتماعی و سیاسی آن در سطح جامعه آغاز می شود. "علی رضاقلی" این پرسش را در کنار بسیاری از ابعاد دیگر جامعه شناختی با نقد داستان ضحاک از شاهنامه پاسخ می دهد.
"جامعه شناسی خودکامگی" به بررسی نظامی می پردازد که در آن یک شخص بی توجه به ضابطه یا به عبارتی با زیرپا گذاشتن قوانین معمول مدنی، تنها به تحمیل خواسته های خود می پردازد. در چنین نظامی همواره میان حاکم و مردم، رابطه ای بر مبنای ترس برقرار است. در داستان ضحاک ماردوش، فردوسی با نمونه قرار دادن او به عنوان یک شاه خودکامه که از مغز سر جوانان تغذیه می کند، ایده ی استقرار نظامی عدالت محور و فرمانروایی دادگستر را در کنار مردمی که عدالت پرورند و به ابعاد مختلف جامعه آگاهی دارند، ایده ای آرمانی تلقی می کند.
اما با وجود چنین جهان بینی و داستان های پرمغزی نظیر داستان ضحاک، همچنان سال ها بعد از فردوسی، فرمانروایانی چون آقا محمد خان و ناصرالدین شاه بر ایران حکمرانی می کنند و این ساختار مستبدانه مدام تکرار می شود. "علی رضاقلی" ابعاد مختلف این اتفاق را در کتاب "جامعه شناسی خودکامگی" تشریح می کند و ردپای این استبداد تداوم یافته را در تاریخ کهن ایران بررسی می نماید. او علت ها و عوارض را در نظام اندیشه و سیاست کاویده و در سایه ی نظریات نوین جامعه شناسی، خودکامگی را از ریشه تا سطح زیر ذره بین قرار می دهد.

کتاب جامعه شناسی خودکامگی

علی رضاقلی
علی رضاقلی (متولد ۱۳۲۶، تهران -۸ فروردین ۱۴۰۱ ) پژوهشگر ایرانی حوزه جامعه‌شناسی و علوم سیاسی‌ست. او با نوشتن دو کتاب جامعه‌شناسی خودکامگی و جامعه‌شناسی نخبه‌کشی در صحنه جامعه‌شناسی ایران مطرح شد.
دسته بندی های کتاب جامعه شناسی خودکامگی
قسمت هایی از کتاب جامعه شناسی خودکامگی (لذت متن)
تمام چهارمقاله عروضی سمرقندی، که در باره نسل روشنفکر آن زمان نوشته شده است و از طب و نجوم و نویسندگی و شاعری و دبیری سخن می گوید، همه آموزش این نکته است که در مقابل سلطه ترک و عرب و عناصر ایرانی داخلی آنها چگونه «سرفکنده نگون» باشید تا لختی از اموال غارتی نصیب شما شود. نمونه عالی آن، رفتار ابوریحان بیرونی در دستگاه سلطان محمود غزنوی است. داستان حکایت از این دارد که ابوریحان بیرونی عالم و دانشمند، منجم و کارشناس و متخصص متعهد مسلمان به علت رأیی مخالف طبع سلطان محمود غزنوی که در زمینه تخصصی خود داده بود، زندانی شد. وی غلامی داشت که از زندان بیرون می رفت و مواد مورد احتیاج ابوریحان را تهیه میکرد و به زندان می آورد: روزی این غلام به سر مرغزار غزنین میگذشت، فالگویی او را بخواند و گفت: «در طالع تو چند سخن گفتنی همی بینم، هدیه ای بده تا ترا بگویم. غلام درمی دو بدو داد. فالگوی گفت: «عزیزی از آن تو در رنجی است از امروز تا سه روز دیگر از آن رنج خلاص یابد و خلعت و تشریف پوشد و باز عزیز و مکرم گردد.» غلامک همی رفت تا به قلعه، و بر سبیل بشارت آن حادثه با خواجه بگفت، بوریحان را خنده آمد و گفت: «ای ابله! ندانی که بچنان جای ها نباید استاد، دو درم به باد دادی.» گویند خواجه بزرگ احمد حسن میمندی درین شش ماه (که بوریحان در زندان بود فرصت همی طلبید تا حدیث بوریحان با سلطان محمود بگوید... (وقتی داستان را برای محمود تازه کرد، محمود)... آن گاه گفت: «خواجه بداند که من این دانسته ام و میگویند این مرد را در عالم نظیر نیست مگر بوعلی سینا، لکن، هردو حکمش برخلاف رأی من بود و پادشاهان چون کودک خرد باشند، سخن بر وفق رأی ایشان باید گفت تا از ایشان بهره مند باشند. آن روز که آن دو حکم بکرد، اگر آن دو حکم او یکی خطا شدی به افتادی او را، فردا بفرما تا او را بیرون کنند و اسب و ساخت و زر و جبه ملکی و دستار قصب دهند و هزار دینار و غلامی و کنیزکی.» پس همان روز که فالگوی گفته بود، بوریحان را بیرون آوردند ... سلطان از او عذر خواست و گفت با بوریحان «اگر خواهی که از من برخوردار باشی سخن بر مراد من گوی، نه بر سلطنت علم خویش.» بوریحان از آن پس سیرت بگردانید. و این یکی از شرایط خدمت پادشاهان است، در حق و باطل با او باید بودن و بر وفق کار او تقریر باید کردن...