مدیریت پروژه و رهبری پروژه دو روی یک سکه اند. این دو با یکدیگر مرتبط و برای اینکه پروژه به موقع، مطابق با بودجه و با کیفیت مطلوب تحویل داده شود لازم و ضروری میباشند. البته باید بیان کرد که بسیاری از مدیران پروژه به مدیریت بسیار توجه میکنند و زمان بسیار کمی به رهبری اختصاص میدهند. همانند تمام مسائل دیگر زندگی، ایجاد تعادل در میان این دو بسیار مهم است.
تعادل صحیح در میان مدیریت و رهبری حاصل تجربه است، و اغلب، به علت فقدان آگاهی یا عدم تمایل به یافتن تعادل صحیح،تجربه ای رنج آور میباشد. البته، مدیریت و رهبری پروژه لازم و ملزوم یکدیگر میباشند و هر یک به صورت مجزا کافی نیستند. برای روشن شدن بحث، باید بیان کنم که این بحث درباره مدیریت و رهبری نیست؛ این دو نقشهایی با فعالیتهای خاص خودشان هستند. این نقشها را افرادی ایفا میکنند که به ترتیب میخواهند مدیر یا رهبر پروژه تلقی گردند. این تخصیص نقش توسط دیگران نشان دهنده تأکید بر نقش زیردستان و اهمیت ادراک دیگران از رفتار و هویت رهبران و مدیران است. وارن بنیس
(Warren Bennis)به شکل مفیدی این فرآیند تخصیص رااین چنین توضیح میدهد: «تعریف رهبری، همانند تعریف زیبایی، دشوار است اما به محض مشاهده آن متوجه وجودش خواهید شد». برای اینکه فرد رهبر پروژه یا مدیر پروژه «زیبا» به نظر رسد باید به رهبری و مدیریت توجه ویژهای داشته باشد. نحوه انجام رهبری یا مدیریت، میزان زیبایی فرد را در نقش خود تعیین میکند. اما نکته ای شایان ذکر است... هم مدیریت و هم رهبری فرآیندند، و این قبیل فرآیندها آموختی هستند. هر شخصی پتانسیل آن را دارد که توانایی رهبری و مدیریت خود را بهبود ببخشد. به همین ترتیب، بحث در ارتباط با این امر که رهبری مسأله ای ذاتی است یا اکتسابی، بی ربط میباشد. ما همان کسی هستیم که هستیم و همه میتوانیم بهتر شویم. بهبود توانایی مستلزم آن است که درباره بهتر شدن فکر کنیم و یاد بگیریم و این آموخته ها را برای آزمودن و توسعه این قبیل فرآیندها به کار ببندیم.
کتاب رهبری مدیریت پروژه