کتاب سینه سرخ

The Redbreast
کتاب سوم از مجموعه ی «هری هول»
کد کتاب : 12771
مترجم :
شابک : 9786008075981
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 515
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 2000
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 17 مهر

نامزد دریافت جایزه ی دگر سال 2007

یو نسبو از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب سینه سرخ اثر یو نسبو

کتاب سینه سرخ، رمانی نوشته ی یو نسبو است که اولین بار در سال 2000 انتشار یافت. کارآگاه هری هول، باعث سرافکندگی نیروی پلیس شده و به خاطر خطاهایش، به انجام وظایف اطلاعاتی کم اهمیت گماشته شده است. هول اما به هنگام رصد فعالیت های مربوط به گروه های نئو-نازی در اسلو، به شکلی تصادفی به درون رازی با ریشه هایی عمیق در گذشته ی تاریک نروژ کشیده می شود: زمانی که افرادی در دولت، آگاهانه با آلمان نازی همکاری می کردند. بیش از شصت سال بعد، این لکه ی ننگین هنوز پاک نشده است—و اکنون، کهنه سربازانی که در این ماجرای تاریک نقش داشته اند و زمانی از زمستان بی رحم و کشنده ی روسیه جان به در برده بودند، یکی پس از دیگری به قتل می رسند.

کتاب سینه سرخ

یو نسبو
یو نسبو، زاده ی ۲۹ مارس سال ۱۹۶۰، نویسنده ی سرشناس داستان های جنایی و موسیقی دانی نروژی است. تا سپتامبر سال ۲۰۰۸، بیش از یک و نیم میلیون نسخه از رمان های او در نروژ به فروش رفت و آثارش به بیش از چهل زبان ترجمه شده است. مجموعه رمان های جنایی «هری هول»، اثر یو نسبو، درباره ی مردی است که همیشه در حال مواجهه با ترس هایش است. رمان های متعددی از این مجموعه، جزو آثار پرفروش در جهان بوده اند.
نکوداشت های کتاب سینه سرخ
Ingenious... harrowingly beautiful.
مبتکرانه... به شکل دلهره آوری زیبا.
New York Times Book Review New York Times Book Review

The plot is precise and intricate. The characters are intriguing.
با داستانی دقیق و پیچیده، و شخصیت هایی هیجان انگیز.
USA Today USA Today

It certainly ranks with the best of current American crime fiction.
این اثر بدون تردید در زمره ی بهترین داستان های جنایی حال حاضر آمریکا قرار می گیرد.
Washington Post Book World Washington Post Book World

قسمت هایی از کتاب سینه سرخ (لذت متن)
هیچ شخص یا رویدادی که در این کتاب ذکر شده، نباید با افراد یا رویدادهای واقعی اشتباه گرفته شود. واقعیت، بیش از این ها عجیب است.

جوری به نظر می رسید که انگار داشت تلاش می کرد رکورد جهانی جدیدی را در بی حوصلگی به نام خودش ثبت کند.

«حالا مگر دوستانت چطور هستند؟» «ان»، پاپیون خود را چک کرد تا از صاف بودنش مطمئن شود. گفت: «مثل تو هستند، اما همسرم چند آدم قابل احترام می شناسد.»