"خرده نان" نمایشنامهای تکپرده، تند و انفجاری از نویسندهی فرانسوی، لوئیس کالافرت است؛ اثری که مواجههی انسانی را در عریانترین و وحشیانهترین شکل خود به تصویر میکشد. این قطعهی کوتاه، که در سال ۱۹۵۸ نوشته شده، دوئت/مونولوگی بیپرده میان زن و مرد است که در فضای خفقانآور زندگی خانگیشان شکل میگیرد. کالافرت، که بهخاطر نثر بیپروای خود و صدای تئاتری درونیاش شناخته میشود، پرترهای کوبنده از بیگانگی، زوال معنوی، و خشونتهای روزمرهی پنهان در عادات معمول ترسیم میکند. نمایشنامه در اتاقی برهنه و بدون توصیف رخ میدهد. مرد و زنی بینام درگیر مکالمهای میشوند که بهسرعت به رویارویی بیامان بدل میشود. مرد، خسته و تلخ، از کار بازمیگردد و زبان به اعتراض علیه شغل بیمعنا، وجود پوچ، و بیهودگی رابطهشان میگشاید. زن، به همان اندازه گرفتار، اما کمتر ویرانگر، تلاش میکند ظاهری از عادی بودن را حفظ کند-تنها برای آنکه با تحقیر، استیصال، و بیانیههای نیهیلیستی روزافزون مرد روبهرو شود. طرح داستانی به معنای سنتی در اینجا غایب است. بهجای آن، کالافرت از ریتم حمله و پسزدن، سکوتهای شوم و دیالوگهایی سرشار از نومیدی بهره میگیرد. این نمایش همچون فریادیست که در گلو گیر کرده-فشرده، تنگناهراس، و بینهایت صادق. هیچ حرکت بزرگ و دراماتیکی در کار نیست؛ تنها خردههایی از عشق، عزت، و امید است که پس از فرسایش عاطفی باقی ماندهاند. نمایشنامه، خلأ وجودی زندگی مدرن، غیرانسانیبودن ساختار کار، و خشونت-هم احساسی و هم نمادین-را که میتواند در روابط صمیمی بجوشد، افشا میکند. زبان کالافرت بیپرده، گاه شاعرانه، گاه مبتذل، و همیشه خشمگین است. شخصیتها نه صرفا افراد، بلکه تجسدهای ناامیدی و خشم در بستر شرایط انسانیاند. "خرده نان" تئاتری آرامبخش نیست. آینهایست روبهروی ویرانی عاطفی، نوشتهشده با لحنی که بیشتر به اعتراف یا فریاد شباهت دارد تا اجرا. برای خوانندگان و تماشاگرانی که به درام اگزیستانسیال، فضاهای مینیمالیستی، و زبانی که به همان اندازه که میکاود، زخمی میزند علاقه دارند، این نمایش کالافرت تجربهای ضروری-اگرچه آزاردهنده-محسوب میشود. همچون عنوانش، تنها خردههایی از خود بهجای میگذارد: کلمات، زندگی، عشقهای شکسته-خردههایی که سنگیناند.
درباره لویی کالافرت
لویی کالافرت (متولد سال 1928 در فرانسه)، در سال ۱۹۷۸ برای نمایشنامه "خرده نان" برندهی جایزهی ایبسن شد و در سال ۱۹۸۴ بهخاطر مجموعه آثارش جایزهی بزرگ شهر پاریس و در سال ۱۹۹۲ جایزهی بزرگ ملی ادبیات فرانسه را دریافت کرد.