کتاب نه حوا نه آدم

Tokyo Fiancée
  • 50,000 تومان
  • تمام شد ، اما میاریمش 😏
  • انتشارات: ستاک ستاک
    نویسنده:
کد کتاب : 14645
مترجم :
شابک : 978-6009753864
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 156
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2007
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : ---

«آملی نوتوم» از نویسندگان پرفروش در ادبیات بلژیک

معرفی کتاب نه حوا نه آدم اثر آملی نوتوم

کتاب «نه حوا نه آدم» رمانی نوشته «آملی نوتوم» است که اولین بار در سال 2007 انتشار یافت. راوی داستان که نسخه ای خیالی از خود نویسنده است، به این نتیجه می رسد که بهترین راه برای یاد گرفتن زبان ژاپنی، تدریس خصوصی زبان فرانسوی به شاگردان ژاپنی است. تنها کسی که به آگهی او در تابلوی اعلانات سوپرمارکت پاسخ می دهد، مردی جوان، خجالتی و آرام به نام «رینری» است که چیز زیادی از زبان فرانسوی نمی داند اما انگیزه زیادی برای آموختن آن دارد. مدت زیادی نمی گذرد که علاقه ای دو طرفه میان آن ها شکل می گیرد. راوی، شیفته توکیو و تمام چیزهای ژاپنی است، از جمله «رینری»، که به عاشقی پراحساس تبدیل می شود اما همچنان، جنبه های اسرارآمیز شخصیت خود را حفظ می کند.

کتاب نه حوا نه آدم

آملی نوتوم
فابین کلر نوتوم «املی نوتوم (Amélie Nothomb)» در نهم ژوئیۀ سال 1966 در شهر بروکسل، پایتخت بلژیک متولد شد. ولی او در زندگی نامه اش خود را اَمِلی نوتوم متولد سال1967 در کوبۀ ژاپن معرفی می کند. پدرش بارون پاتریک نوتوم، دیپلمات بلژیکی کمی بعد از تولد اَمِیلی به عنوان کنسول به ژاپن منتقل می شود. امیلی پنج سال در ژاپن زندگی می کند. تأثیر این پنج سال بر روحیات نویسنده در آثارش منعکس می شود. ولی تجربۀ دور از وطن بودن املی به ژاپن ختم نمی شود. او به طور متوالی همراه خانواده اش به پک...
نکوداشت های کتاب نه حوا نه آدم
An alternative but still charming vision of romantic love.
تصویری متفاوت اما همچنان جذاب از عشق رمانتیک.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

A compelling image of love that is an antidote to traditional romantic fables.
تصویری مهیج از عشق که تفاوت زیادی با افسانه های رمانتیک سنتی دارد.
Fantastic Fiction

With humor, intelligence, and a refreshing honesty.
با شوخ طبعی، هوشمندی، و صداقتی دلپذیر.
Amazon Amazon

قسمت هایی از کتاب نه حوا نه آدم (لذت متن)
دهمین روزی بود که در بزرگسالی در ژاپن به سر می بردم. از زمان چیزی که به آن بازگشت می گفتم، هر صبح، با کشیدن پرده ها آسمانی کاملا آبی می دیدم. وقتی سال ها در بلژیک با کشیدن پرده ها آسمانی گرفته و دلگیر را دیده بودم، مگر می شد از زمستان توکیو هیجان زده نشوم؟

در کافه خیابان «اوموته ساندو» به شاگردم پیوستم. درس آن روز درباره آب و هوا بود. برای کسانی که هیچ حرفی برای گفتن ندارند، صحبت درباره آب و هوا موضوع مناسبی است و در ژاپن جزء گفت و گوهای اصلی و ضروری به حساب می آید. در ژاپن اگر کسی را ببینید و با او از وضعیت آب و هوا صحبت نکنید به این معنی است که آداب معاشرت نمی دانید.

به علاوه، ساختمان مشرف به پایگاه «ایشیگایا» بود. جایی که «میشیما» خودکشی کرد. به نظرم در مکان مهمی ساکن بودم و تمام مدت در حالی که «باخ» گوش می دادم، خانه را ورانداز می کردم و از هماهنگی اسرارآمیز پیانو با آن چشم انداز خیال انگیز و آسمان سراسر آبی، شگفت زده می شدم.