کتاب قد کوتاه

Short
کد کتاب : 14822
مترجم :
شابک : 978-6004623018
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 272
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2017
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : ---

از کتاب های پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب قد کوتاه اثر هالی گلدبرگ اسلون

کتاب «قد کوتاه» رمانی نوشته ی «هالی گلدبرگ اسلون» است که نخستین بار در سال 2017 به چاپ رسید. «جولیا مارکس» یازده ساله، نسبت به سن و سالش قد کوتاهی دارد. او نمی رقصد، نمی تواند مثل برادرش «رندی» خوب آواز بخواند، و قطعا نمی خواهد تابستانش را با اجرای نمایش در تئاتر سپری کند. اما همه چیز زمانی تغییر می کند که او و «رندی» نقش هایی را در نمایش «جادوگر شهر آز» به دست می آورند. این نمایش، «جولیا» را مجبور می کند که نظراتش نسبت به خودش را به چالش بکشد: رویاپرداز بودن لزوما ویژگی بدی نیست، و قد کوتاه بودن نیز به معنای ناتوانی در انجام کارهای بزرگ نیست. اجرای نمایش همچنین باعث می شود «جولیا» افرادی جدید و متفاوت را ملاقات کند، از جمله همسایه ای سالخورده به نام خانم «چانگ»؛ بازیگری به نام «آلیو»؛ و کارگردان کاریزماتیک نمایش یعنی «شان بار».

کتاب قد کوتاه

هالی گلدبرگ اسلون
هالی گلدبرگ اسلون (زاده 1958) یک کارگردان، تهیه کننده، فیلمنامه نگار و فیلمبردار آمریکایی و رمان نویس پرفروش در نیویورک تایمز است. اسلون در آن آربر، میشیگان متولد شد و دوران کودکی خود را در کالیفرنیا، هلند، استانبول، ترکیه، واشنگتن D.C و یوجین، اورگان گذراند. وی مدرک کارشناسی خود را از کالج ولزلی در ماساچوست دریافت کرد و پس از مدت کوتاهی در کار Grey Advertising در نیویورک سیتی، به لس آنجلس نقل مکان کرد و اولین فیلمنامه خود را در سن بیست و چهار سالگی به فروش رساند.
نکوداشت های کتاب قد کوتاه
A heartwarming and funny novel.
رمانی دلگرم کننده و خنده دار.
Barnes & Noble

A celebration of the transcendent power of theater for kids.
نکوداشتی از قدرت تعالی بخش تئاتر برای کودکان.
New York Times New York Times

A charming read with an important message.
داستانی جذاب با پیامی مهم.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

قسمت هایی از کتاب قد کوتاه (لذت متن)
بیشتر وقت ها باید بالا را نگاه کنم. مادر و پدرم قدکوتاه نیستند. مادرم یکی از آن آدم های قدبلند است، اما مامان ریزه، مادربزرگم که واقعا با همین اسم صدایش می کنیم، خیلی کوچولو است.

من از درس علوم زیاد سر در نمی آورم، ولی این را می دانم که بعضی وقت ها، ژن نسل های قبلی یواشکی سرک می کشند توی ژن نسل های بعدی و همه چیز را حسابی به هم می ریزند. احتمالا قصدشان این است که به شما کمک کنند با پیرهای خانواده، گرم بگیرید.

می دانم مامان و بابا برایم می میرند، ولی من، بر عکس آن ها، قدکوتاهم. تا آن لحظه نفهمیده بودم قد و قواره ی من برای آن ها دردسرساز است. با این که حتی روبدوشامبر هم روی دوشم نبود، حرف هایشان خیلی روی دوشم سنگینی کرد. احساس کردم توی کفش های خیسم ماسه رفته یا مثلا لا به لای موهایم آدامس چسبیده و شانه نمی شود. تازه، بخشی از حرف هایشان نشانه ای از تبعیض جنسی بود که اصلا درست نیست.