کتاب لطفا مدیر موفقی باشید

Please be a successful manager
تقدیم به عزیزانی که می خواهند مدیر موفقی باشند!
کد کتاب : 15012
شابک : 978-9644185366
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 399
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2003
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 13
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

معرفی کتاب لطفا مدیر موفقی باشید اثر محمود نامنی

"لطفا مدیر موفقی باشید" اثری است به اهتمام "محمود نامنی" که واضحا روی جلد کتاب اظهار شده: "تقدیم به عزیزانی که می خواهند مدیر موفقی باشند!"
نویسنده در این اثر که از دسته ی کتاب های خودپروری است، با بیانی ساده و به دور از تکلف، نکاتی را به خواننده ارائه می کند که حاصل پژوهش و تحقیق فراوان است. اما با وجود غنی بودن مطالب کتاب و جنبه ی آموزشی آن، از پرداخت به مسائل به طرزی کلیشه ای و کسل کننده ممانعت به عمل آمده و داستان های شیرین و حکایت های دلچسب کتاب "لطفا مدیر موفقی باشید"، جدیدترین یافته های علمی را در اختیار خوانندگان قرار می دهند.
"محمود نامنی" پس از ذکر نکاتی مهم و اساسی در نوشتار مقدماتی این اثر، در فصل نخست به لزوم موفق بودن به عنوان یک کارمند اشاره می کند. او با به تصویر کشیدن تفاوت های رفتاری میان مدیر و کارمند از نگاه دیگران این بحث را پیش می برد. در ادامه در فصلی که هم نام با عنوان کتاب است، به ده روش اساسی که مدیران موفق به کار می برند اشاره شده است. در کنار آن ده روش جهت سازگاری و تطبیق با کارکنان، شش خطای خطرناک از جانب یک مدیر و شش اقدام برای محبوب شدن نیز معرفی شده است.
نویسنده همچنین در کتاب "لطفا مدیر موفقی باشید" به لزوم تعهد، انواع مدیر، خود ارزیابی، شایعه در محیط کار، نحوه ی برخورد با کارمند خاطی و مشکل دار، اصول مدیریت و برگزاری جلسه، انواع مشتریان، تملق و چاپلوسی در محیط کار و بسیاری موارد کاربردی دیگر می پردازد.

کتاب لطفا مدیر موفقی باشید

دسته بندی های کتاب لطفا مدیر موفقی باشید
قسمت هایی از کتاب لطفا مدیر موفقی باشید (لذت متن)
اکنون برای آشنایی بیشتر با فوت و فن مدیریت پای شنود خاطرات « اصغر جوجه » نه ، ببخشید « آقای دکتر کوچک زاده » مدیر کل اداره روابط خصوصی و عمومی دیپلماتیک فرنگستان ، می نشینیم خودش این طور تعریف می کنه: سام علیک ، چاکریم ، بریم سر اصل مطلب ... جون داش ، خدا برکت بده این دایی مارو ، نمی دونم کجا وصل شده بود ؟ خدائیش اصلا سواد درست و حسابی نداشت ! یادم میاد بچه که بودیم نه نه مون همیشه نفرینش می کرد و برای داداش بزرگمون تعریف می کرد : « دیشب دایی مصطفی با مصطفی با حالی خراب اومد خونه و کلی با زن و بچه اش بد دهنی کرد.» خلاصه این دایی ما که با هم تو یه خونه ی قدیمی زندگی کردیم ، هر روز یه گندی می زد !