کتاب گنگ محل; کتاب گنگ محل

کتاب گنگ محل

The Dumb House

کد کتاب : 1589
مترجم :
شابک : 978-964-408-454-6
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 226
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1997
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

از کتاب های پرفروش در اروپا

معرفی کتاب گنگ محل اثر جان برن ساید

کتاب گنگ محل، رمانی نوشته ی جان برن ساید است که اولین بار در سال 1997 به انتشار رسید. مادر لوک در دوران کودکی او، بارها قصه ی «گنگ محل» را برایش تعریف کرده بود؛ محلی که در آن به منظور انجام یک آزمایش، نوزادان در سکوت بزرگ می شدند تا فرضیه ی ذاتی بودنِ زبان در انسان ها مورد راستی آزمایی قرار گیرد. با بزرگ شدن لوک، علاقه ی این شخصیت به زبان و مرز باریک میان زندگی و مرگ، به کالبدشکافی حیوانات کوچک توسط او می انجامد. اما این علاقه ی شدید لوک پس از رسیدن به بزرگسالی و بعد از مرگ مادرش، عمیق و عمیق تر می شود و باعث شکل گیری آزمایشی بسیار عجیب و دلهره آور می گردد. رمان گنگ محل، داستانی فوق العاده جذاب است که در گوشه و کنار ذهن شخصیت اصلی خود به کند و کاو می پردازد.
جان برن ساید
جان برن ساید، زاده ی 19 مارس 1955، نویسنده ای اسکاتلندی است.برن ساید در رشته ی زبان انگلیسی و اندیشه و ادبیات اروپایی از کالج هنر و تکنولوژی کمبریج فارغ التحصیل شد. او که قبلا مهندس نرم افزار بوده، از سال 1996 تا کنون به نویسندگی مستقل روی آورده است. برن ساید اکنون استاد نویسندگی خلاق در دانشگاه سنت اندروز است و علاوه بر نویسندگی خلاق، به تدریس ادبیات و شعر آمریکا نیز می پردازد.
دسته بندی های کتاب گنگ محل
ادبیات داستانی
ادبیات معاصر
داستان روانشناسانه
داستان وحشت
دهه 1990 میلادی
ادبیات اسکاتلند
نکوداشت های کتاب گنگ محل
Burnside has produced one of the most chilling voices in recent fiction.
برن ساید یکی از دلهره آورترین صداها در داستان های اخیر را خلق کرده است.
Times Literary Supplement Times Literary Supplement
Simple but eloquent, the tone is seductive and interesting.
ساده اما سلیس، با لحنی اغواگرانه و جذاب.
Complete Review
A profound and beautifully-written story.
داستانی ژرف و با نثری زیبا.
Barnes & Noble
قسمت هایی از کتاب گنگ محل (لذت متن)
منطق چون پیله ای به دور انگیزه تنیده می شود. یعنی همان امیال ابتدایی، ذاتی و بی مناقشه. من تمام مدت می دانستم به کدام سو می روم. همه ی عناصر پیروزی یا تباهی ام حی و حاضر بودند. کافی بود راهم را به درون شکاف امیال درونی ام باز کنم تا به رگه ای از نخاله یا طلا برسم.
در تمام روابط انسانی، اولین و قطعی ترین سوال این است: چه کسی مهار رابطه را در دست دارد؟ این موضوع به اندازه ای توسط ما انسان ها درک شده که به شکل یک کلیشه در آمده، اما صرف نظر از این که چه تعداد از افراد آن را تشخیص می دهند، حقیقت و ماهیتش دست نخورده باقی مانده است. البته کنترل افراد از راه های زیادی امکان پذیر است، اما آن چه اهمیت دارد، این است که مهار از کف نرود. و همیشه، این طرف قوی تر نیست که مهار را در دست دارد؛ افراد ضعیف، ترفندهای بی شمار و متنوعی در آستین دارند، برخی ناخودآگاه و برخی برنامه ریزی شده.
دیگر سکوت به نظرم عجیب می آمد. شاید این چیزی بود که در تمامی آن سال ها انتظارش را داشتم، شاید این چیزی بود که می خواستم. این سکوت، چیزی ورای فقدان اصوات است. چیزی است که با زحمت به دستش آورده ام. حالا می فهمم بدون آن نمی توانستم این روایت را از ذهنم بگذرانم. پیش از آغاز باید می دانستم پایان چیست.