کتاب دروغ گویی روی مبل

Lying on the Couch
کد کتاب : 1095
مترجم :
شابک : 978-600-119-934-9
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 534
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1996
نوع جلد : جلد سخت
سری چاپ : 9
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

دروغگویی روی مبل
Lying on the Couch
کد کتاب : 16089
مترجم :
شابک : 978-6007221167
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 544
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 1996
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 13
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

دروغگویی روی مبل
Lying on the Couch
کد کتاب : 51651
مترجم :
شابک : 978-6227345063
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 488
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1996
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

معرفی کتاب دروغ گویی روی مبل اثر اروین دی یالوم

کتاب دروغ گویی روی مبل، رمانی نوشته ی اروین دی. یالوم است که اولین بار در سال 1996 منتشر شد. این رمان از نویسنده ی کتاب های پرفروش و موفقی همچون «دژخیم عشق» و «وقتی نیچه گریست»، کاوشی جذاب و تکان دهنده است از رابطه ی غیرمعمولی که سه درمانگر با بیمارانشان شکل می دهند. سیمور، درمانگری سنت گرا است که پا را از محدودیت های رابطه ی درمانگر و بیمار فراتر می گذارد. مارشال که از رفتارهای ناشی از وسواس فکری خود در رنج است، پول را عاملی مشکل زا در رابطه اش با بیماران می داند. ارنست لش با انگیزه ای سرچشمه گرفته از خواست صادقانه اش برای کمک و ایمانش به روانکاوی، دست به ابداع روشی کاملاً جدید در درمان می زند: رابطه ای کاملاً باز و صادقانه با بیمار که ممکن است عواقب فاجعه باری داشته باشد. کتاب دروغ گویی روی مبل با برملا کردن دروغ های متعددی که بین یک درمانگر و بیمار ممکن است رد و بدل شود، بدون تردید نام خود را در زمره ی بهترین آثار نویسنده و روانپزشک بزرگ، اروین یالوم، مطرح می کند.

کتاب دروغ گویی روی مبل


ویژگی های کتاب دروغ گویی روی مبل

جزو پرفروش ترین کتاب ها و رمان های ایران

اروین دی یالوم
اروین دیوید یالوم (به انگلیسی: Irvin David Yalom) (متولد ۱۹۳۱، واشنگتن دی سی، ایالات متحده ی آمریکا) , روانپزشک هستی گرا (اگزیستانسیالیست) و نویسنده ی آمریکایی است.او در سال ۱۹۵۶ در بوستون در رشته ی پزشکی و در سال ۱۹۶۰ در نیویورک در رشته ی روانپزشکی فارغ التحصیل شد و بعد از خدمت سربازی، در سال ۱۹۶۳ استاد دانشگاه استنفورد شد. در همین دانشگاه بود که الگوی روانشناسی هستی گرا یا اگزیستانسیال را پایه گذاری کرد. یالوم هم آثار دانشگاهی متعددی تألیف کرده است و هم چند رمان موفق دارد. او جایزه ی انجمن ...
نکوداشت های کتاب دروغ گویی روی مبل
Fascinating, engrossing and relentlessly intelligent.
شگفت انگیز، جذاب و بسیار هوشمندانه.
Goodreads

A dazzling psychiatric whodunit by one of the leading theorists and practitioners of psychotherapy in our own times.
یک داستان معمایی روانشناسانه ی خیره کننده توسط یکی از نظریه پردازان و فعالان پیشرو در روان درمان گری در عصر حاضر.
Los Angeles Times Los Angeles Times

A novel for anyone who wants to know how the mind of a psychotherapist really works.
رمانی برای هر کسی که می خواهد بداند ذهن یک روان درمانگر واقعا چگونه کار می کند.
San Francisco Chronicle San Francisco Chronicle

قسمت هایی از کتاب دروغ گویی روی مبل (لذت متن)
لورا به او می گوید که همسرش را ترک کند و او همسرش را ترک می کند. برای یک لحظه ارنست به مقاله ای که یک بار خوانده بود، فکر کرد. مقاله در مورد رفتار جفت گیری ماهی های صخره ی مرجانی بود. ظاهرا بیولوژیست های دریایی می توانستند به راحتی ماهی نر و ماده ی غالب را شناسایی کنند: آن ها ماهی ماده را می بینند که شنا می کند و مشاهده می کنند که او چگونه به طور آشکاری الگوی شنای اغلب ماهی های نر را برهم می زند تمام نرها به جز نرهای غالب. قدرت جنس ماده ی زیبا، ماهی یا انسان، شگفت آور است! لورا که تازه از دبیرستان فارغ التحصیل شده، به راحتی به جاستین گفت که وقتش رسیده زنش را ترک کند و او اطاعت کرده بود. درحالی که او، ارنست لش، یک درمانگر با استعداد، در واقع خیلی با استعداد، پنج سال را هدر داده بود و سعی کرده بود تا به زور جاستین را مجبور به فسخ ازدواجش کند.

جاستین به ندرت از لورا حرف زده بود، ولی هر وقت حرف زده بود، او همیشه فقط «دوست جوون من» بود. این برای ارنست اذیت کننده بود. ولی چیزی نگفت و ساکت ماند. «می دونی، من اون رو زیاد می بینم، شاید کمی برای تو کوچک جلوه اش دادم. نمی دونم چرا باهات در میون نذاشتم. ولی تقریبا هر روز می بینمش، برای ناهار یا پیاده روی و یا به خونه اش می رم برای یک رابطه ی همین جوری. تو خونه با او خیلی احساس نزدیکی می کردم. و بعد دیروز لورا با بی اعتنایی گفت: «جاستین وقتشه بیای و با من زندگی کنی.»

ارنست روان درمانگری بود که به کارش عشق می ورزید. بیمارانش هر روز او را به خصوصی ترین اتاق های زندگی شان دعوت می کردند؛ و او هر روز آن ها را تسلی می داد، تیمارشان می کرد و ناامیدی را از آن ها دور می کرد؛ و در عوض مورد احترام آن ها قرار می گرفت. هرچند برای این کار پول می گرفت، اغلب با خود فکر می کرد که اگر به پول نیاز نداشت رایگان روان درمانی می کرد. کسی که به کارش عشق می ورزد، خوش شانس است. ارنست احساس خوش شانسی می کرد. البته چیزی بیش از خوش شانسی؛ او احساس خوشبختی می کرد.