کتاب قانون، قانون گذاری و آزادی (سه جلدی)

آنچه در تاریخ آشکاره ، شکست عیان سوسیالیسم و ایده‌های عدالت اجتماعیه ، از اولی که که بگذریم که اصلا جای مناقشه نداره و فقط یک انسان حقیقتا نادان یا مغرض می‌تونه موافق سوسیالیسم باشه ، درباب عدالت اجتماعی هم باید گفت که این ایده به بزرگ شدن دولت و افزایش درآمد دولت می‌انجامد و همچنین کاهش رشد و سرمایه گذاری اقتصادی. بنابراین وقتی سرمایه گذار می‌بینه که درصد بالایی از درآمدش رو باید مالیات بده بنابراین دلسرد میشه از تولید و به کشور هایی مثل آمریکا می‌ره یکی از دلایل رشد آمریکا نسبت به چین اروپا هم همینه ، بنابراین باید از شما و امثال شما که سعی دارند ایده‌های سوسیالیستی که این مملکت رو ویران کردند و حالا دارند یک کت قشنگ تن سوسیالیسم میکنند و آنرا تخت عنوان عدالت اجتماعی عرضه میکنند سخت ترسید .

دوست گرامی، فرار همیشگی شما از حقیقت رو تبریک میگم. شما در نقد تفکر هایک نسبت به عدالت اجتماعی، تنها به مقاله‌ای انتقادی اشاره کرده و چیزی از خود اضافه نمی‌کنید تا خدایی ناکرده کسی متوجه ناتوانی شما برای تفکر مستقل نشود. این اندیشه چند نتیجه به بار می‌آورد و آن ایجاد یک بروکراسی قدرتمند و در نتیجه محدود کردن آزادی فردی، ناکارآمدی اقتصادی، کاهش مالکیت خصوصی و اجبار مردم به اعتماد کردن به دولت یک کشور است. عدالت اجتماعی یک ایده تماما شکست خورده است، چون برای اجرای آن شما به "افراد خوب و صالح" نیاز دارید و این نوع نگرش، نتیجه قبول نکردن حقیقت علم اقتصاد و نتایج تاریخی آن هست. چرا که اجبار افراد برای انجام کاری در راه خیر عمومی، به تنهایی نشانگر ناتوانی شما برای پیدا کردن راه حل، بدون نیاز به استفاده از دارایی دیگران است. وقتی منبع از خودتان نباشد، خرج کردن آن برایتان آسان‌تر می‌شود. برای داشتن مثال هم نیازی نیست به شوروی سفر کنیم. کشور انگلستان و آمریکا بهترین مثال‌های مدرن آن هستند. در انگلستان بخاطر ناتوانی دولت در نگهداری از پناهندگان غیرقانونی، مردم مجبور به پرداخت مالیات‌های بی‌دلیل می‌شوند. آیا نگهداری از پناهندگان یک کشور وظیفه مردم کشوری دیگر است؟ آیا مردم انگلستان که پذیرای این پناهندگان بودند، باید توسط grooming gang‌ها مورد قدر دانی قرار بگیرند؟! آمریکا هم شرایط بهتری ندارد. در کشوری که منابع مالی آن تمومی نداره، ناامنی و کارتون خوابی در سان فرانسیسکو بی‌داد می‌کنه. و تنها زمانی شهر پاکسازی می‌شه که یک رفیق (شریک کمونیست دموکرات‌ها از چین) برای دیدن دستاوردهای این عدالت اجتماعی به اونجا سفر می‌کنه. یکی دیگر از این موارد، استخدام افرادی در بدنه دولت با توجه به سیاست‌های DEI می‌باشد که نتیجه فاجعه بار آن را در آمریکای زمان دموکرات‌ها مشاهده کردیم. عدالت اجتماعی از سراب هم بدتر است، چرا که سراب منابع یک ملت را در راه اهداف پوچ و آرمان‌گرایانه خودش مصرف نمی‌کنه! هیچ دولت‌ای در هیچ کجای جهان، مسئولیت اداره زندگی مردم و اجرای عدالت اجتماعی را ندارد (شما رو به کتاب ساختار دولت، اثر مورای روتبارد ارجاع می‌دم.) پیشنهاد می‌کنم کتاب اخلاق آزادی، نوشته مورای روتبارد، و کتاب بروکراسی، اثر لودویگ فون میزس، رو مطالعه بفرمائید. موفق باشید

حسن مرتضوی متفکر چپ هست...نویسنده یکی از مخالفان سوسیالیسم!

پیشنهاد می‌کنم کتاب "در سنگر آزادی" اثر همین نویسنده با ترجمه عالی دکتر فولادوند رو مطالعه بفرمائید.