آیا «اخلاق» در منظومۀ فکری دکارت جایی دارد؟ برخی میگویند «خیر»؛ نشانهاش هم این که دکارت هیچ وقت کتابی در باب اخلاق ننوشت. پس طبیعی است که سخن گفتن از نسبت اخلاق با دیگر بخشهای فکر دکارت -مثلا نسبت اخلاق با روش- هم بیهوده است.
چند مقالهای که در کتاب «دکارت: اخلاق و روش» ترجمه شده و پیش روی شماست هر دو مدّعای گفته شده در بالا را نقض میکند. در این کتاب مطالبی بر پایۀ آراء دکارت دربارۀ اخلاق و روش خواهید دید از جمله اینکه:
- گرچه دکارت رسالهای دربارۀ اخلاق ننوشته اما میتوان نگاه او را به اخلاق، یک «منظومه» به حساب آورد یعنی با دیگر اجزای فکر او سازگار و در تعامل است؛
- مسئلۀ اخلاق در کار دکارت، یک فرآوردۀ فلسفی و «مستنتج» از روش یا -دستکم- در «تعامل» با آن است.
- بحث موسوم به «اخلاق موقت» دکارت و قواعد آن -که کمتر در زبان فارسی از آن یاد شده- اگرچه ظاهرا به درد مدیریت رفتار اخلاقی فیلسوف در «دورۀ شک» میخورد اما تحت شرایطی -که «روش» آنها را تعیین میکند- میتواند تبدیل به یک ضابطۀ «همیشگی» هم بشود؛
ترجمه و گردآوری این چند مقاله، گامی است برای تأکید بر چند نکته از جمله این که اخلاق وقتی قابل دفاع است که «روشمند» و با دیگر اجزای فکر آدمی «سازگار» باشد؛ این بار از دید دکارت و شارحان او به این موضوع پرداختیم.