کتاب باغ زمستانی

Winter Garden
کد کتاب : 16810
مترجم :
شابک : 978-9644428555
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 358
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2010
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

نامزد جایزه بهترین کتاب داستانی گودریدز سال 2010

معرفی کتاب باغ زمستانی اثر کریستین هانا

کتاب «باغ زمستانی» رمانی نوشته ی «کریستین هانا» است که نخستین بار در سال 2010 انتشار یافت. رنج فقدان و سالخوردگی، صدمات زیادی به «آنیا ویتسن» زده است. او درنهایت تصمیم گرفته داستانش را برای دخترانش تعریف کند؛ داستانی درباره ی یک دختر زیبای روس که مدت ها پیش در «لنینگراد» زندگی می کرد. «نینا» و «مریدیث» با اشتیاق در کنار بستر مادر نشسته اند و به داستانی گوش می کنند که بیش از شصت سال را شامل می شود و آن ها را به ماجراجویی هایی در «لنینگراد» و «آلاسکا» می برد. «نینا» و «مریدیث» برای برملا کردن حقیقت پشت داستان، رازی آنقدر شوکه کننده و غیر قابل باور را کشف می کنند که تصور آن ها از خانواده و حتی از خودشان را تغییر می دهد.

کتاب باغ زمستانی

کریستین هانا
کریستین هانا، زاده ی 25 سپتامبر 1960، نویسنده ای آمریکایی است. او موفق به کسب جوایز معتبر و متعددی شده و کتاب هایش فروش زیادی داشته اند.هانا در کالیفرنیا به دنیا آمد. او از یک مدرسه ی حقوقی در واشنگتن فارغ التحصیل شد و قبل از تبدیل شدن به نویسنده ای تمام وقت، در سیاتل به کارهای قضایی می پرداخت. کریستین هانا به همراه همسر و پسرش در بینبریج آیلند در واشنگتن زندگی می کند.
نکوداشت های کتاب باغ زمستانی
A powerful story of family love, and strong women.
داستانی قدرتمند درباره عشق به خانواده و زنان قوی.
Herald-News

Mesmerizing from the first page to the last.
مسحورکننده از نخستین تا آخرین صفحه.
Barnes & Noble

A convincing historical novel.
یک رمان تاریخی باورپذیر.
Library Journal Library Journal

قسمت هایی از کتاب باغ زمستانی (لذت متن)
هنگامی که درجه حرارت کاهش می یافت و زمین و آسمان رنگ می باخت، چشم انداز، چیزی شبیه کوری زمستان را موجب می شد؛ روزها از یکدیگر تشخیص داده نمی شدند. همه ‏چیز یخ می زد و شکننده می شد.

او آرزو داشت خانواده اش به خانواده هایی مشابهت داشته باشد که در تلویزیون می بیند، آنجا که همه ‏چیز و همه ‏کس کامل به نظر می رسد. هیچکس حتی پدر دوست داشتنی اش، درک نمی کرد او در این چهاردیواری تا چه اندازه احساس تنهایی می کند، چقدر نادیده گرفته می شود.

نقشه ای فوق العاده به ذهن او رسیده بود. بر اساس یکی از قصه های پریان که مادرش تعریف می کرد، نمایشنامه ای نوشته بود و می خواست آن را در میهمانی سالیانه کریسمس اجرا کند. آنچه نوشته بود به طور دقیق شبیه همان چیزی بود که در نمایشنامه «خانواده پارتریج» روی می داد.