کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد 1

On the Road to Africa
(سفر به اروپا و آفریقا)
کد کتاب : 17245
مترجم :
شابک : 978-6009977062
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 126
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2011
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 18
زودترین زمان ارسال : 6 اردیبهشت

معرفی کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد 1 اثر الستر هامفریز

کتاب «پسری که دور دنیا را رکاب زد 1» یکی از داستان های کودکانه لذت بخش از سفر آلستر همفری در سراسر جهان است. در این کتاب جذاب کودکان با شخصیت آلستر همفریس که با دوچرخه اش قرار است جهان را دور بزند همراه می شوند.

در حین سفر این ماجراجوی داستان ما با اتفاقات جذاب بسیار زیادی رو به رو می شود. در این راه ، خوانندگان نه تنها با مناظر مختلف و جذاب آشنا می شوند ، بلکه با افراد مختلفی نیز آشنا می شوند.

لستر همفریس چهار سال را در سراسر جهان دوچرخه سواری کرد ، مسیری 46000 مایلی در پنج قاره. او همچنین در ماراتون دسابلز ، "سخت ترین مسابقه روی زمین" شرکت کرد و 150 مایل دوید.

این کتاب که تحت عنوان کتاب «پسری که دور دنیا را رکاب زد 1» توسط نشر "اطراف" به چاپ رسیده است، توسط لیدا هادی به فارسی برگردانده شده است. یکی از نکات حائز اهمیت این کتاب این است که در ترجمه فارسی لحن دلنشین و صمیمانه نویسنده حفظ شده است. همین امر باعث شده کودکان بتوانند لذت کافی را از این کتاب ببرند و با شخصیت اصلی به خوبی همراه شوند.

کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد 1

الستر هامفریز
الیستر هامفریز (Alastair Humphreys؛ زادهٔ ۲۷ نوامبر ۱۹۷۶) گردشگر، سخنران انگیزشی، پدیدآور، دوچرخه‌سوار، نویسنده، و وبلاگ‌نویس اهل بریتانیا است.وی طی یک دوره چهار ساله ، 46،000 مایل (74،000 کیلومتر) در سرتاسر جهان را دوچرخه سواری کرد. او در سال 2012 یک ماجراجوی جغرافیایی ملی سال بود. وی مسئول ظهور ایده ریزگردها - ماجراهای کوتاه ، محلی ، در دسترس است.
قسمت هایی از کتاب پسری که دور دنیا را رکاب زد 1 (لذت متن)
تام به زور سعی می کرد وقتی رئیس قبیله، کاسه ی معجون شیر و خون داغ را جلویش می گذارد، همان طور مثل قبل لبخند بزند. زیر سایه ی یک درخت خاردار آفریقایی و روی زمین سرخ گرمازده، ده جنگجوی ماسای با لباس های بلند قرمز و گوشواره های آویزان، دور تا دورش را گرفته بودند. توی دست هرکدام از جنگجوها یک نیزه ی تیز و بلند بود و همگی با چشم های آبی اش به آن ها خیره مانده بود. یک شلوارک و تی شرت آستین کوتاه تنش کرده بود که زیر آفتاب داغ برق می زدند. نگاهش را از روی مردان نیزه به دست برداشت و به کاسه ی چوبی دست ساز جلویش خیره شد.