جنگ واژه ای که حتی نوشتن آن بر دل کاغذ رعشه می اندازد، پدیده ایست دلخراش که زندگی افراد زیادی را در امتداد دوران ها تحت تاثیر قرار می دهد. هیچکس دلش نمی خواهد در بحبوحه ی جنگ و آتش متولد شود اما دست سرنوشت گاهی اتفاقاتی را رقم می زند که از کنترل افراد خارج است. در این میان کاکا کرمکی، پسری است که درست در دل جنگ به دنیا آمده. خانواده ی او نیز همچون بسیاری از خانواده های دیگر در دهه ی شصت، درگیر اثرات و عواقب جنگ اند و علاوه بر این خود کاکا کرمکی هم چندان از هستی شانس نیاورده است. او با یک چشم لوچ و یک انگشت اضافی در دست راستش متولد شده است. یکی از پاهای او بزرگ تر از پای دیگر است و از مصائب زندگی چیزی باقی نمانده که بر سر او و خانواده اش نیامده باشد. خواهر بزرگتری داشت که همچون مادر برایش عزیز بود و بعد از ازدواج به کویت رفت و او را تنها گذاشت، مادری که به سرطان سینه مبتلا شد و افسردگی گرفت، خواهر دیگری که در اثر سرطان مرد و خواهر سومی که با پسر محبوبش فرار کرد.
این اثر که در اعتراض به دنیای جنگ زده نوشته شده، حاصل قلم سلمان امین، نویسنده ی خوش آتیه ایرانی است. او که کاکا کرمکی را با عصاره ی داستان پردازی سلینجر و رومن گاری به دنیای ادبیات اضافه کرده است، قصه ی سرنوشت مشقت بار و در هم پیچیده ی او را از زبان خود کاکا با لحنی ساده و بی تکلف ارائه می کند. کاکا کرمکی تلاش می کند تا از این کلاف سردرگم، معنا و مفهومی استخراج کند تا با آن بتواند سختی ها و ناملایمات زندگی را به نحوی تاب بیاورد و در این مسیر شانزده ساله تحلیل ها و تفسیرهایی از قاب نگاه خود انجام می دهد که به وسیله ی آن مخاطب را با دنیای خود همراه می کند.