کتاب کتاب فروشی سر نبش

The Bookshop on the Corner
کد کتاب : 2164
مترجم :
شابک : 978-964-213-405-2
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 368
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 2016
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : ---

جنی کولگن از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز

معرفی کتاب فروشی سر نبش اثر جنی کولگن

کتاب «کتاب فروشی سر نبش»، رمانی نوشته ی جنی کولگن است که نخستین بار در سال 2016 منتشر شد. نینا عاشق این است که با توجه به خصوصیات هر فرد، بهترین کتاب ممکن را به او پیشنهاد کند؛ این علاقه ی اصلی اوست... و البته کارش هم همین است، یا حداقل این بود. او تا دیروز، مسئول کتابخانه ای در شهری شلوغ بود. اما اکنون شغل مورد علاقه ی نینا دیگر وجود ندارد. او که تصمیم گرفته زندگی جدیدی برای خود بسازد، به دهکده ای آرام و کوچک نقل مکان می کند. نینا در آنجا یک ون می خرد و آن را تبدیل به یک «بوک-موبیل» می کند؛ یک کتاب فروشی سیار که یکی پس از دیگری به در خانه ی همسایه ها می رود و با قدرت داستان ها، زندگی هایشان را تغییر می دهد. نینا در طول انجام کار جدید خود، اتفاقات ریز و درشت زیادی را پشت سر می گذارد و درمی یابد که در این روستای کوچک که کم کم دارد به خانه ی او تبدیل می شود، یک دنیا ماجراجویی، جادو و شور زندگی در انتظار اوست.

کتاب کتاب فروشی سر نبش

جنی کولگن
جنی کولگن، زاده ی 14 سپتامبر 1972، نویسنده ای اسکاتلندی است. کولگن دانش آموخته ی دانشگاه ادینبورگ است و به مدت شش سال در حوزه ی خدمات سلامت و درمان فعالیت می کرد و علاوه بر آن، به کشیدن کاریکاتور و اجرای استندآپ کمدی نیز می پرداخت. او اولین رمان خود را در سال 2000 به انتشار رساند.
نکوداشت های کتاب فروشی سر نبش
A funny, moving novel.
رمانی بامزه و تکان دهنده.
Amazon Amazon

It will make you want to pack up for the Scottish countryside and sit beneath a giant oak tree reading your favorite books!
این کتاب باعث می شود بخواهید به مناطق روستایی اسکاتلند بروید و زیر یک درخت بلوط بزرگ بنشینید و کتاب های مورد علاقه تان را بخوانید!
Owlcation

A celebration of the many ways books bring people together.
نکوداشتی از راه های زیادی که کتاب ها افراد را گرد هم می آورند.
Booklist Booklist

قسمت هایی از کتاب فروشی سر نبش (لذت متن)
سابقا کاملا پذیرفتنی بود که کتاب را جلوی دماغتان بگیرید و در خیابان راه بروید. مردم لبخند ملیحی می زدند و از سر راهتان کنار می رفتند، چون می دانستند که این چنین تشنه ی خواندن بودن یعنی چه (یک بار شاهد بودم دختری که در متروی لندن خودش را به حلقه ی آویزان در راهروی کوپه آویخته بود، موقعی که می خواست در ایستگاه بانک قطارش را عوض کند و همزمان کتاب پسر شایسته را تمام کند، مچش در رفت). اما این روزها همه تمام مدت تلفن هوشمند مسخره شان را جلوی رویشان می گیرند که مبادا کسی عکس سگی را در فیسبوک لایک کند و آن ها دو ثانیه دیرتر متوجه بشوند. بنابراین موانع راه رفتن در خیابان خیلی بیشتر شده، حتی اگر کتابی دستتان نباشد. باید با احتیاط راه رفت.

فقط کاری بکن. ممکن است مرتکب اشتباه شوی، آن وقت می توانی درستش کنی. اما اگر هیچ کاری نکنی، نمی توانی چیزی را درست کنی. و زندگی ات ممکن است پر از پشیمانی و افسوس شود.

هر روزی که با کتاب سپری شود، اندکی بهتر از روزهای بدون کتاب است، و تنها آرزویم برایت این است که شادترین روزها را داشته باشی.