رفتن ات اتفاق نبود آغاز رود رفتن است اشتیاق رود بر گلو کوه چرا خم شد تپه گردن افراشت در حوادث کداک کنج آرام کدام صخره خارا هاتف گفت : فال بگیر کی سحر شود دید بیابان وسط شهر آمده گون گفت سر بر بالین من بگذار