راز؟ چقدر اسرارآمیز، این راز از آن رازهایی نیست که در کتاب های دیگر می خوانید و افکار شاد به ذهنتان خطور می کند و بعد به شکلی جادویی اتفاقات خوشایند برایتان روی می دهد. اگر از روی عادت فکر می کنید که اندیشه های مثبت چیزهای مثبت و اندیشه های منفی چیزهای منفی در زندگی تان ایجاد می کند، باید بدانید که دنیا به گونه ای است که در آن انواع اتفاقات خوب و بد رخ می دهد. راز من این است که من تاکنون صد درصد با شما صادق نبوده ام.
وقتی می گویم بر فرق اضطراب بکوبید و آن را از پای درآورید منظورم این نیست که می توانید اضطراب را از صحنه روزگار محوکنید. نمی توانید شرایطی به وجود آورید که اضطراب دیگر به زندگی شما وارد نشود. درست همان طور که نمی توانید رئیس پرخاشگرتان را برای همیشه اخراج کنید، نمی توانید با یک فوت کردن اضطراب را دود کنید و به هوا بفرستید. تنها کاری که می توانید بکنید این است که از اضطراب بی دلیل فاصله بگیرید و یا تا حد امکان نشانه های اضطراب را تحمل کنید.
موقتی بدانید، کمتر زندگی شما را مختل می کند. منظورم این نیست که تسلیم اضطراب شوید. ابدا این حرف را نمی زنم. شما هنوز لازم است که بر فرق اضطراب بکوبید؛ اما جنگیدن با اضطراب بهترین راهکار نیست. برای اینکه اضطراب هم به سهم خود با شما می جنگد و ابعادش هر لحظه وسیع تر می شود.
شمار قابل توجهی از شما احتمالا اضطراباتی را تجربه کرده اید که منشاء اجتماعی دارند. فکر اینکه به میان یک جمعیت بزرگ بروید و راهی برای خروج از دل جمعیت را نداشته باشید و راه گریزی نشناسید بر شدت تنفس شما می افزاید، میزان آن را افزایش می دهد.