میراندا و بهترین دوستش، سال، کلاس ششم هستند و یاد گرفته اند که چطور مسیر خود را در خیابان های کناری محل زندگی شان در نیویورک پیدا کنند. آن ها مناطق امن و بی خطر مانند خواربارفروشی محله را می شناسند و می دانند که از چه کسانی باید اجتناب کنند. اما ماجراهای غیرمعمولی شروع می شوند. بچه ای که تازه به محل آمده، بدون دلیل مشتی به صورت سال می زند و او دوستی اش را با میراندا قطع می کند؛ کلیدی که مادر میراندا برای مواقع ضروری پنهان کرده، دزدیده می شود و میراندا یادداشتی اسرارآمیز پیدا می کند که با خطی بد روی تکه ای کاغذ نوشته شده است.
ارسال یادداشت ها ادامه دار بوده و میراندا به تدریج درمی یابد که هر کسی که این نامه ها را می فرستد، همه چیز-حتی چیزهایی که هنوز اتفاق نیفتاده اند-را درباره ی او می داند. هر یادداشت، میراندا را بیشتر متقاعد می کند که فقط اوست که می تواند از وقوع مرگی تراژیک جلوگیری کند، تا این که آخرین یادداشت به او می رسد و دوباره همه چیز تغییر می کند.
کتاب وقتی به من می رسی
ربکا استید سال 1968 در نیویورک به دنیا آمده و اکنون نیز در آن جا زندگی می کند. او آنقدر خوش شانس بوده که در یک مدرسه ابتدایی خاص درس بخواند. مدرسه ای که در آن جا می توان کنار پنجره یا پشت میز نشست، مطالعه کرد، نقاشی کشید و نوشت. هیچ کس هم نمی گوید از دنیای خودت بیرون بیا و جدی باش. در این مدرسه بود که ربکا نوشتن را آغاز کرد. اوّلین رمان ربکا استید در سال 2007 میلادی باعنوان «اوّلین پرتو» برای نوجوانان منتشر شد. دو سال بعد، او رمان «وقتی به من می رسی» را نوشت. این کتاب جایزه ی نیوبری 2010 را ب...