کتاب سنگ و دایره

Poems of Paul Celan
  • 12,000 تومان
  • تمام شد ، اما میاریمش 😏
  • انتشارات: نشر چشمه نشر چشمه
    نویسنده:
کد کتاب : 33696
مترجم : سهراب مختاری
شابک : 978-6002291226
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 144
سال انتشار شمسی : 1394
سال انتشار میلادی : 1972
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب سنگ و دایره اثر پل سلان

پل آنچل (سلان) در بیست و سوم نوامبر ۱۹۲۰ در یک خانواده ی آلمانی زبان یهودی در شهر چرنویتس که آن زمان از توابع رومانی بود، به دنیا آمد. زندگی خانواده اش بی آلایش بود. پدری (لئون آنچل تایتلر) سخت گیر و متدین که در کار خرید و فروش چوب بود. و مادری (فریدریکه شراگر) با مطالعه که علاقه به ادبیات و زبان آلمانی را به پسرش منتقل کرد. و سلان از همان کودکی با شعر و ادبیات آلمان آشنا شد. پل عصیان گر بود و به پدرسالاری، سخت گیری های درون خانواده و همچنین محدودیت های پیرامونش واکنش نشان می داد. خودش رابطه با پدرش را به رابطه ی کافکا یا ماند لشتام با پدرهای شان تشبیه می کند و می گوید انگار باید نامه های کافکا به پدرش در خانواده های یهودی مدام بازنویسی شود. در نتیجه ی روحیه ی عصیانگرش به فعالیت های اجتماعی گرایید و اگرچه اکثر یهودی تبارها در گروه های صهیونیستی فعال می شدند، او فعالیتش را در سازمان جوانان کمونیست آغاز کرد. اما بعد با شناخت استالینیسم خود را یک «تروتسکیست» خواند. و همچنین بعدها آثار شاعرانی همچون ماند لشتام را ترجمه و معرفی کرد که از قربانیان و طردشدگان حکومت استالین در شوروی بودند.

کتاب سنگ و دایره

پل سلان
پل سلان (به آلمانی: Paul Celan) (زاده ۲۳ نوامبر ۱۹۲۰ - درگذشته ۲۰ مه ۱۹۷۰) شاعری اهل رومانی و از بزرگ‌ترین شاعران آلمانی‌زبان سدهٔ بیستم بود.
قسمت هایی از کتاب سنگ و دایره (لذت متن)
جهان آن سوی شاه بلوط ها آغاز می شود. / زان جا که شباهنگام باد در ارابه ی ابر می آید / و کسی را که این جا برمی خیزد به آن سوی شاه بلوط ها می خواند / « نزد من زرین گیسوست، نزد من انگشتانه ی سرخ! » / جهان آن سوی شاه بلوط ها آغاز می شود. / پس چنان جیرجیرکان می خوانم آرام / پس بازش می دارم، پس پا می فشارد: / دور زانویش می نشیند فریادم! / می شنوم در انبوه شب ها باد بازمی گردد: / « نزد من فاصله شعله می کشد، نزد تو تنگ است... » / پس چنان جیرجیرکان می خوانم آرام. / اما اگر امشب نیز روز نیامد و باد در ارابه ی ابر باز آمد: / « نزد من زرین گیسوست، نزد من انگشتانه ی سرخ! » / و به آن سوی شاه بلوط هایش خواند / پس بازش، پس بازش نمی دارم این جا... / جهان آن سوی شاه بلوط ها آغاز می شود.