کتاب جادوی جاودانگی

The magic of immortality
شامل : نامه ها ، مصاحبه ها ، مقالات ، داستانواره ها و خاطرات فروغ
کد کتاب : 4514
شابک : 9789641913672
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 528
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : جلد سخت
سری چاپ : 24
زودترین زمان ارسال : 6 اردیبهشت

معرفی کتاب جادوی جاودانگی اثر فروغ فرخ زاد

"جادوی جاودانگی" اثری است با محوریت "فروغ فرخ زاد"، که "شامل : نامه ها ، مصاحبه ها ، مقالات ، داستانواره ها و خاطرات فروغ" می باشد. این اثر که به کوشش "بهروز جلالی پندری" گردآوری شده، مجموعه ای است ارزشمند که اطلاعات بی نظیری را از شخصیت و افکار "فروغ فرخ زاد" در خلال نامه ها ، مصاحبه ها ، مقالات ، داستانواره ها و خاطرات وی به خواننده ارائه می کند.
"فروغ فرخ زاد" شاعری است که همواره مورد ستایش ادیبان و شعرای هم عصر خود قرار گرفته و تا به امروز هم به عنوان یکی از زنان پیشگام در عرصه ی شعر نو، جایگاهی متمایز در آسمان ادبیات معاصر ایران را به خود اختصاص داده است. بر خلاف عمر شعری فروغ که بسیار بلند و جاودان جلوه می کند، عمر زمینی او کوتاه بود و تنها پس از سه دهه زندگی، در اوج جوانی و درخشش، جان خود را در یک حادثه ی رانندگی تراژیک از دست داد.
از "فروغ فرخ زاد" پنج دفتر شعر منتشر شده که ابتدا اشعاری با سبک نیمایی در آن ها به چشم می خورد؛ اما فروغ با بهره گیری از تحولی که در اندیشه و ادبیات شخص خودش روی داده بود، شعر نیمایی را نیز متحول کرد و گسترش قابل توجهی به آن بخشید. اما علاوه بر اشعار زیبا و دلنواز "فروغ فرخ زاد"، مطالب دیگری نیز از او برجای مانده است که "شامل : نامه ها ، مصاحبه ها ، مقالات ، داستانواره ها و خاطرات فروغ" می باشد. هر چقدر که شعر فروغ، آیینه ی زندگی و افکار اوست، موارد ذکر شده هم بازتاب قابل توجهی از اندیشه ی او ارائه می کند که با مطالعه ی کتاب "جادوی جاودانگی" به همت "بهروز جلالی پندری" می توان به آن پی برد.

کتاب جادوی جاودانگی

فروغ فرخ زاد
فروغ الزمان فرخ زاد (زادهٔ ۸ دی ۱۳۱۳، تهران — درگذشتهٔ ۲۴ بهمن ۱۳۴۵، تهران)، معروف به فروغ فرخزاد و فروغ، شاعر نامدار معاصر ایران است. وی پنج دفتر شعر منتشر کرد که از نمونه های قابل توجه شعر معاصر فارسی هستند. فروغ فرخزاد در ۳۲ سالگی بر اثر واژگونی اتومبیل درگذشت.
قسمت هایی از کتاب جادوی جاودانگی (لذت متن)
بعد از این که تو دومین کارت خود را برای پدرم فرستادی و من او را نسبت به این امر بی اعتنا دیدم دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و بدون مشاوره با هیچ کسی برای او کاغذی نوشتم و در آن کاغذ صریحا اعتراف کردم که تو را دوست دارم و از او خواستم که خوشبختی مرا در نظر بگیرد و این قدر نسبت به این امر بی اعتنا نباشد نمی دانم این نامه ی من در او چه گونه اثر کرد و چه تصمیمی گرفت که همان موقع جواب کارت تو را نوشت ولی بعد من هر چه انتظار کشیدم آن را برای تو نفرستاد این بی اعتنایی و فراموشی برای من خیلی گران تمام می شد و من فکر می کردم که دیگر باید برای همیشه از تو دست ردارم همین دیروز پیش از این که تو بیایی درد و اندوه شدیدی به روح من فشار می آورد که من تصمیم گرفته بودم بروم پیش پدرم و آن قدر گریه کنم که راضی شود باور کن اگر تو نمی آمدی و اگر پدرم زودتر از حد معمول از خانه بیرون نمی رفت من این تصمیم را عملی کرده بودم ولی خدا نخواست من فکر می کنم که این نامه ی من قدری او را به شک انداخته و از این حیث کاملا پشیمانم به طوری که دیگر محتاج به سرزنش هم نیستم نمی دانم تو هم مرا مقصر می دانی یا نه در هر صورت حالا دیگر چاره نیست .