هانا آرنت، زاده ی 14 اکتبر 1906 و درگذشته ی 4 دسامبر 1975، فیلسوف و تاریخ نگار آلمانی-آمریکایی بود.آرنت در لیندن واقع در نزدیکی هانوفر و در یک خانواده ی مرفه یهودی به دنیا آمد. او پس از پایان دوره ی دبیرستان، در 18 سالگی وارد دانشگاه ماربورگ شد و تحصیل خود را در رشته های فلسفه، ادبیات یونان و الهیات مسیحی آغاز کرد ولی پس از مدتی، درس و تحصیل را رها کرد و به دانشگاه هایدلبرگ رفت. آرنت که از دوران تحصیل در دانشگاه هایدلبرگ به بعد به یکی از بانفوذترین و خوش فکرترین رهبران چپ آلمان بدل شده بود، از مخالفان سرسخت نازی ها و از مدافعان شوراهای انقلابی چپ بود. او در سال 1929 به برلین رفت و نخستین کتاب خود را منتشر کرد.آرنت سال ها در دانشگاه های ایالات متحده در رشته ی تئوری سیاسی تدریس کرد و از چندین کشور، ده ها دکترای افتخاری گرفت. او همچنین، جایزه ی آلمانی زبان لسینگ و فروید را نیز از آن خود کرد.
او یکی از یهودیانی است که توانستهاست از جریان هولوکاست جان سالم به در ببرد و به ایالات متحده مهاجرت کند. زمینهٔ فلسفه و آثار او حول موضوعاتی همچون دموکراسی مستقیم یا اقتدارگرایی و تمامیتخواهی حکومتهای استبدادی است.
هیچ کلامی تاریکی را نمیدرد، هیچ خدایی دست خود را برنمی آورد - به هر کجایی که هم مینگر ۔ ام سرزمین بر سر خود رابان. نه شمایلی که خود را برهاند، نه شبحی که پرواز کند. ( و هنوز هم مرا در گوش است: دیر شد، دیر بسیار شد!
ما هم دگر را دوباره می بینیم، - یاس سفید که شکوفه کنه، من تو را در شمدی نرم میپیچم، تو نباید که دیگه دلتنگ باشی. ما خواهیم که خوشحال باشیم، با شراب مر هم، | با درختان معطر زیرفون هم ما خواهیم که با هم باشیم. وقتی بریزند برگهای ما هم شویم از هم جدا، جوش و خروش ما دگر چه هودا؟ ما باید که شکیبا بودا!