کتاب خفته زیبا

Kiss of the Spindle
کد کتاب : 49180
مترجم :
شابک : 978-6222441029
قطع : پالتویی
تعداد صفحه : 424
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2018
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 18 اردیبهشت

«نانسی کمبل الن» از نویسندگان پرفروش در ادبیات آمریکا

معرفی کتاب خفته زیبا اثر نانسی کمپل الن

کتاب «خفته زیبا» رمانی نوشته «نانسی کمبل الن» است که نخستین بار در سال 2018 به چاپ رسید. «آیلا کوپر» قصد دارد جایی برای خود در هواپیمای خصوصی مردی ثروتمند و جذاب به نام «دنیل پیکت» بیابد—مردی که «شیفترها» را به شکل مخفیانه به منطقه کارائیب منتقل می کند. «آیلا» به نوعی از اختلال خواب دچار شده که شش ساعت در روز، زندگی او را مختل می کند؛ این سفر، آخرین امید «آیلا» برای درمان کردن بیماری است—پیش از این که او برای همیشه به خواب برود. سایر مسافران—یک ربات خدمتکار، «شیفترهایی» انگلیسی و سالخورده که با ناراحتی خانه‌شان را ترک می کنند، یک مقام حکومتی که رازی عجیب در سینه دارد—گرد هم می آیند تا به «آیلا» کمک کنند گره از معمای بیماری خود بگشاید.

کتاب خفته زیبا

نانسی کمپل الن
نانسی کمپل الن نویسنده رمان های متعدد است كه ژانرهایی از عاشقانه معاصر تا داستان های تاریخی را در بر می گیرد. در سال 2005 ، کارهای او برنده جایزه ایالت یوتا شد.
نکوداشت های کتاب خفته زیبا
Fans of strong heroines will be deeply satisfied.
طرفداران قهرمانان زن قدرتمند از این کتاب عمیقا رضایت خواهند داشت.
Publishers Weekly Publishers Weekly

Allen’s imaginative adaptation of the famed fairy tale Sleeping Beauty.
اقتباس خلاقانه «الن» از داستان پریان معروف «زیبای خفته».
Booklist Booklist

A riveting read from first page to last by a master of the romance fantasy genre.
اثری مهیج از ابتدا تا انتها از نویسنده ای چیره دست در ژانر فانتزی عاشقانه.
Midwest Book Review

قسمت هایی از کتاب خفته زیبا (لذت متن)
«آیلا» بازوهایش را دور خودش حلقه کرد و تند خودش را گرم کرد. به شدت سردش بود. «نایجل» در چشم های او نگاه کرد. «بعد سوار اون کشتی شدی. هول کردم.» «یک سال من رو تعقیب می کردی.» این خیلی چیزها را توجیه می کرد و هضم همه چیز برای «آیلا» سخت بود.

زیر لب گفت: «ببخشید.» «مشخص شد که چرا اینقدر توی دست و پا بودی. و البته نفرت انگیز!» آنقدر مودب بود که خودش را شرمنده نشان دهد. «و برای همین اینقدر از شیفترها متنفری که از گلدستون متنفر بودی.»

«از شیفترها متنفر نیستم. از برادرم متنفر بودم و برای «برایس رندالف» کار می کنم که بیشتر از هر چیز دیگه ای از شیفترها متنفره. ناچار بودم که نقشم رو بازی کنم.» «برایس رندالف که توی کشتی نبود، ولی تو با وجود این برخورد بدی با کویینس و بونادیا و لوییس داشتی.»