کتاب در قند هندوانه

In Watermelon Sugar
کد کتاب : 5004
مترجم :
شابک : 978-964-362-218-3
قطع : رقعی
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 1968
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 9
زودترین زمان ارسال : ---

ریچارد براتیگان از نویسندگان پرفروش آمریکا

معرفی کتاب در قند هندوانه اثر ریچارد براتیگان

کتاب در قند هندوانه، رمانی نوشته ی ریچارد براتیگان است که اولین بار در سال 1968 انتشار یافت. داستان این رمان که در زمانی پس از سقوط یک تمدن اتفاق می افتد، به کمونی می پردازد که در اطراف محلی برای گردهمایی به نام «آی دث» شکل گرفته است. در این محیط، بسیاری از چیزها از قند هندوانه به وجود آمده اند (اگرچه ساکنین از چوب کاج و سنگ برای ساخت و ساز، و همچنین سوختی تولید شده از روغن ماهی قزل آلا نیز استفاده می کنند). دنیای به تصویر کشیده شده در این کتاب، دائما در حال تغییر است؛ رنگ خورشید هر روز تغییر می کند و هندوانه هایی با رنگ های مختلف به وجود می آورد، و ساختمان مرکزی نیز مدام دچار تغییر و تحول می شود. راوی بی نام و نشان کتاب در قند هندوانه، ادعا می کند که در حال نوشتن یک کتاب تحقیقی درباره ی تجاربش در «آی دث» است.

کتاب در قند هندوانه

ریچارد براتیگان
ریچارد براتیگان، زاده ی ۳۰ ژانویه ۱۹۳۵ و درگذشته ی ۲۵ اکتبر ۱۹۸۴، نویسنده و شاعری آمریکایی بود. براتیگان در تاکوما واشنگتن به دنیا آمد. او در بیست سالگی، شیشه ی پاسگاه پلیس را با سنگ شکست و یک هفته را در زندان گذراند و بعد به بیمارستان دولتی آرگون تحویل داده شد. براتیگان به تشخیص پزشکان، به خاطر ابتلا به جنون جوانی پارانوئیدی در بیمارستان، تحت شوک درمانی و مراقبت ویژه قرار گرفت و پس از مرخص شدن، به سان فرانسیسکو رفت. این زمان، دوران اوج جنبش بیت بود و نویسندگان و شاعران سرشناس این جنبش در این...
نکوداشت های کتاب در قند هندوانه
A charming and original work.
اثری جذاب و بدیع.
The Times

Delicate, fantastic and very funny.
پرظرافت، شگفت انگیز و بسیار خنده دار.
Malcolm Bradbury, author

Joyous and lucid.
لذت بخش و درخشان.
Book Depository

قسمت هایی از کتاب در قند هندوانه (لذت متن)
پیاده به «آی دث» برگشتیم در حالی که دستمان در دست هم بود. دست ها چیزهای خیلی قشنگی هستند، مخصوصا وقتی از سفرشان در معاشقه بازگشته اند.

گفتم: «قلب، با همه ی چیزهای دیگر متفاوت است. هیچکس نمی داند چه اتفاقی خواهد افتاد.»

دو ستاره ی بعد از ظهر، حالا در کنار یکدیگر می درخشیدند. ستاره ی کوچک به سمت ستاره ی بزرگ حرکت کرده بود. حالا خیلی نزدیک هم بودند، تقریبا یکدیگر را لمس می کردند، و با هم رفتند و به یک ستاره ی بسیار بزرگ تبدیل شدند. نمی دانم چیزهایی مثل این، منصفانه است یا نه.