کتاب سامانتا

رمان «سامانتا» اثری از جوی فیلدینگ است که در ژانر تریلر روان‌شناختی قرار می‌گیرد و بر موضوع ناپدید شدن یک کودک، پیامدهای روانی آن و پیچیدگی روابط خانوادگی تمرکز دارد. فیلدینگ در این اثر با تکیه بر روایت چندلایه و فضاسازی دقیق، تجربه‌ای پرتنش و سرشار از تعلیق ارائه می‌دهد که از همان صفحات ابتدایی توجه خواننده را جلب می‌کند.
داستان از زندگی کارولین شیپلی، زنی میان‌سال و مادر دو دختر، آغاز می‌شود. او که سال‌ها پیش زندگی آرامی در کالیفرنیا داشته، هنوز زیر سایه‌ی حادثه‌ای قرار دارد که پانزده سال قبل در سفر خانوادگی به مکزیک رخ داده است. در دهمین سالگرد ازدواجش، دختر دوساله‌اش سامانتا در هتل ناپدید شد و علی‌رغم جست‌وجوهای گسترده، هیچ ردی از او پیدا نشد. این واقعه روابط خانوادگی کارولین را تحت تأثیر قرار داد و به‌تدریج بنیان زندگی مشترک او را فرسوده کرد. رمان با تمرکز بر این گذشته‌ی مبهم و زخمی، نشان می‌دهد که چگونه یک حادثه می‌تواند ساختار خانواده و هویت فردی را برای همیشه تغییر دهد.
بخش اصلی داستان پانزده سال بعد رخ می‌دهد؛ زمانی که خانواده ظاهرا به زندگی عادی بازگشته‌اند اما آثار حادثه همچنان در رفتار و تصمیم‌های آن‌ها دیده می‌شود. درست در شبی خاص، دختر نوجوانی از کانادا با کارولین تماس می‌گیرد و ادعا می‌کند که سامانتا است. از این لحظه، خط داستانی وارد مرحله‌ای تازه از تعلیق و ابهام می‌شود. رمان با طرح پرسش‌هایی درباره‌ی حقیقت، هویت و امکان سوءاستفاده از احساسات، خواننده را میان باور و تردید معلق نگه می‌دارد. هر فصل با اطلاعات تازه‌ای پیش می‌رود و همین روند سبب تغییر نگاه خواننده نسبت به شخصیت‌ها و انگیزه‌های آن‌ها می‌شود.