رمان حاضر در 66 بخش کوتاه نگاشته شده و هفتمین رمان احمدرضااحمدی،نویسنده و شاعر نامدار معاصر است. داستان از زبان شاعر و نویسنده ای روایت می شود که دکه روزنامه فروشی کوچکی دارد و شب ها نیز در آن می خوابد؛ او برای بیماری قلبی خود به دکتر مراجعه کرده و ناامید از هزینۀ سنگین دستگاه I.C.D که تنها راه نجات اوست به دکۀ روزنامه فروشی اش بازمی گردد و …
کتاب قطار از ریل خارج شد
احمدرضا احمدی (زاده ۳۰ اردیبهشت ۱۳۱۹ در کرمان) شاعر و نمایشنامهنویس و نقّاش ایرانی است.آشنایی عمیق او با شعر و ادبیات کهن ایران و شعر نیما دستمایهای شد تا حرکتی کاملاً متفاوت را در شعر معاصر آغاز و پیریزی کند. از بیست سالگی بهطور جدی به سرودن شعر پرداخت. وی نخستین مجموعه شعرش را با عنوان طرح در سال ۱۳۴۰ منتشر کرد که توجه بسیاری از شاعران و منتقدان دهه ۴۰ را جلب کرد. وی همچنین آثاری در ادبیات کودک و نوجوان دارد.احمدرضا احمدی بنیانگدار سبک موج نو در دهه ۱۳۴۰، در شع...
قرار دیدار ما بعد از چهار سال جلوی دکه ی روزنامه فروشی من بود زودتر از ساعت قرارمان رسید گیسوانش آشفته و خیس بود دوباره گیسوانش برایم حدس و گمان و تردید شد از تماشای گیسوانش عمر باطری در قلبم و چیرگی مرگ را فراموش کردم. مرا به بیمارستان محل کارش برد قبل از سفرم به الجزایر برای دیدارش به این بیمارستان ها بارها رفته بودم در راه که به سوی بیمارستان می رفتیم گفت: در انتظار تو چه سال هایی که تلف و نابود شدند سکوت کرده بودم گیسوانش و چشمان سیاه مهربان اما مغرورش را نگاه می کردم گفت حرف بزن من دیگر کنارت هستم از گم شدن من هراس نداشته باش اکنون که کنارت هستم فقط صدای ویلنسل را که داری می شنویم، دیگر مخاطب ما حرمان و غصه و ناباوری نیست دوباره بهار می آید، تابستان با خوشه های انگور می آید در پاییز من و تو در برگ های زرد غرق می شویم و از میان برگ ها یکدیگر را صدا می کنیم در برف زمستان از پشت پنجره دانه های برف را شمارش می کنیم چنان کنارت هستم که سرما را فراموش می کنیم…