نمایشنامهی «بدل» اثر مشترک توماس میدلتون و ویلیام رولی، یکی از برجستهترین و تاریکترین تراژدیهای روانشناختی دوران ژاکوبی در ادبیات انگلیسی است. این اثر که نخستینبار در سال ۱۶۲۲ به صحنه رفت، با روایتی دوتایی و پیچیده، به ژرفای روان انسان، میل، گناه، و زوال اخلاقی میپردازد و همچنان در میان آثار کلاسیک، جایگاهی متمایز دارد. داستان اصلی پیرامون بئاتریس جوآنا، دختر اشرافزادهای است که درگیر عشقی ممنوع به مردی به نام آلسیمرو میشود، در حالیکه پدرش او را به نامزدی آلونسو د پیراکو درآورده است. بئاتریس که برای گریز از این ازدواج ناخواسته در پی راهی است، به د فلورس، خدمتکار زشترو و مرموزی که از نظر ظاهری فرودست است اما ذهنی حسابگر و فاسد دارد، پناه میبرد. او از د فلورس میخواهد آلونسو را از میان بردارد؛ غافل از آنکه بهای این جنایت نه پول بلکه بدن خودش خواهد بود. د فلورس که پنهانی به بئاتریس میل دارد، او را وادار به رابطهای جنسی میکند که نقطه آغاز سقوط اخلاقی و روانی بئاتریس است. در کنار این داستان تراژیک، خط داستانی فرعی در فضای یک تیمارستان شکل میگیرد. آلیبیوس، مردی سالخورده و حسود، همسر جوانش ایزابلا را در انزوا نگه میدارد. دو مرد، آنتونیو و فرانسیسکوس، هر دو دلباختهی ایزابلا، با تظاهر به جنون به تیمارستان نفوذ میکنند تا به او نزدیک شوند. همزمان، خدمتکار آلیبیوس نیز در سودای تصاحب ایزابلاست. این داستان فرعی با لحنی طنزآلود و هجوآمیز، جنبههایی از هوس، فریب، و هویت جعلی را به نمایش میگذارد و به نوعی آینهای کمیک از وقایع تراژیک داستان اصلی است. مضامین اصلی این اثر حول تضاد ظاهر و واقعیت، نیروی ویرانگر شهوت، مرز باریک میان عقل و جنون، فریب، خیانت، و زوال اخلاقی میچرخد و این سوال را در ذهن مخاطب میکارد: دیوانه کیست؟ آنان که تظاهر به جنون میکنند یا کسانی که اسیر هوس و جنایت شدهاند؟ «بدل» نهفقط یک نمایشنامهی درخشان کلاسیک، بلکه کاوشی جسورانه در لایههای پنهان روان آدمی است. اثری که میل را با مرگ گره میزند، عشق را به فاجعه میکشاند و حقیقت را در پس نقابها پنهان میکند. اگر به روایتهایی پرتعلیق، شخصیتهایی پیچیده و بررسی مفاهیم اخلاق، میل، قدرت و جنون علاقهمند هستید، این نمایشنامه میتواند تجربهای تکاندهنده و بهیادماندنی برایتان رقم بزند.