نویسندگان بزرگ «کمدی سیاه»



این سبک از کمدی، تلاشی است برای بیرون کشیدن شوخ طبعی از دل موضوعاتی که اکثر افراد آن ها را در ذات خنده دار در نظر نمی گیرند

پس از جنگ جهانی دوم، ارزش های مرسوم در سراسر جهان به شکلی گسترده مورد ارزیابیِ مجدد قرار گرفت. هراس های ناشی از جنگ، شیوه ی تفکر جوامع در مورد سیاست، حقوق بشر و حتی سرشت انسان را تغییر داد. جنبشی که در ادبیات با نام «پست مدرنیسم» شناخته شد، از دل این آشوب ها سربرآورد و در برخی موارد حتی تلاش انسان برای یافتن معنا در جهانی اینچنین مشوش و آشفته را به سخره گرفت. 

 

 

 

این نوع از شوخ طبعی که خاستگاهش، بی معنایی هستی انسان بود، «کمدی سیاه» نام گرفت. این سبک از کمدی، تلاشی است برای بیرون کشیدن شوخ طبعی از دل موضوعاتی که اکثر افراد آن ها را در ذات خنده دار در نظر نمی گیرند. در این مطلب به نویسندگان برجسته ای می پردازیم که در آثار خود، به شکلی تأثیرگذار از «کمدی سیاه» استفاده کرده اند.

 

به من بگویید جونا. پدر و مادرم که جونا می گفتند، یا تقریبا جونا می گفتند. می گفتند جان. اگر سام هم بودم، باز هم همان جونا بودم؛ نه آن که برای دیگران بدقدم بوده باشم، نه، دلیلش این است که کسی یا چیزی مرا مجبور کرده است در زمان های معین در مکان های معین باشم، حتما و بی برو برگرد. البته این کار من همیشه با انگیزه بوده است، چه انگیزه ی متعارف و چه غریب و نامتعارف، و همیشه وسیله ی نقلیه ای در کار بوده است، چه متعارف و چه غریب و نامتعارف. و در ثانیه ای معین این جونائی که من باشم، طبق قرار معین در مکان معین بوده است. بشنوید: روزگاری که از امروز خیلی جوان تر بودم، یعنی دو زنِ پیش، 250000 سیگار پیش، 4000 لیتر نوشیدنیِ قبل... روزگاری که خیلی جوان تر از امروز بودم، شروع کردم به گردآوری مطلب برای کتابی به اسم «روزی که دنیا به آخر رسید». قرار بود اساس کتاب بر واقعیت باشد. قرار بود این کتاب روایتی باشد از کارهایی که آمریکایی های مهم، روز افتادن اولین بمب اتمی روی هیروشیمایِ ژاپن می کرده اند. قرار بود اساس کتاب بر مسیحیت باشد. در آن ایام مسیحی بودم.—از کتاب «گهواره گربه»

 

 

 

 

«مارتین ایمیس»

 

 

«مارتین» که پسر کمدی نویس برجسته ی بریتانیایی «کینگزلی ایمیس» بود، راه پدر را ادامه داد اما آثارش را به سبکی آنقدر عجیب، تاریک و بی پرده نوشت که حتی پدرش نیز تصور نمی کرد. منبع الهام اولین شاهکار او، کتاب «پول»، دوره ای بود که «ایمیس» به عنوان نویسنده در هالیوود فعالیت می کرد. داستان این اثر به یک کارگردان نه چندان اخلاق‌مدار می پردازد که در تلاش است فیلمی با حضور چهار ستاره ی سینما بسازد اما هر چهار بازیگر، خواسته هایی کاملا متفاوت از او دارند. این کتاب، تمام ویژگی های بهترین رمان های «ایمیس» را دربردارد: شخصیت های نفرت انگیز، توجه عمیق به صحبت های عادی و روزمره، و البته دیالوگ ها و شوخ طبعی هایی آنقدر تاریک که باعث می شود مخاطب به خاطر ترس از گریه کردن، به خنده وادار شود! 

«ایمیس» پس از این کتاب، دو اثر علمی تخیلی قابل توجه با نام های «مراتع لندن» و «پیکان زمان» را خلق کرد. کتاب «مراتع لندن» درباره ی زنی است که قبل از به پایان رسیدن دنیا، تصویری از مرگ خود را مشاهده می کند و به دو مردی مشکوک می شود که احتمالا قاتلین او خواهند بود. رمان «پیکان زمان» نیز، داستانی درباره ی مردی است که زندگی اش از انتها به ابتدا روایت می شود، آن هم از نقطه نظر اول شخصِ موجودی که در ذهن مرد زندگی می کند. علاوه بر این ها، رمان او در سال 1996 یعنی کتاب «اطلاعات» در زمره ی برترین آثار «ایمیس» قرار می گیرد. این اثر به رابطه ی دو رمان نویسی می پردازد که هر دو بر اساس شخصیت خود نویسنده شکل گرفته اند، و از اندیشه های او در مورد میانسالی و فناپذیری پرده برمی دارد.

 

لباس های من از مونوسودیوم، گلوتامیت، هگزاکلوروفین تشکیل شده است. غذای من نیز شامل پلی استر، ابریشم و رکس است و محلول شستن فرشم حاوی ویتامین های زیادی است. آیا ویتامین های من عوامل تمیزکننده دارند؟ امیدوارم! مغز من نیز توسط یک ریزپردازنده کنترل می شود و هزینه ی هر لحظه کارکرد آن، 10 ادرار است و به صورت بدون توقف نیز در حال کار است! من از آشغال درست شده ام! من فقط یک آشغال هستم!—از کتاب «پول»

 

 


 

 

 

«ریچارد براتیگان»

 

 

این نویسنده به واسطه ی دو رمان نخست و نثر مینیمال خود، برای اولین بار نامش را مطرح کرد اما این رمان سوم «براتیگان» یعنی کتاب «در قند هندوانه» بود که نام او را به عنوان یک پدیده ی ادبی بر سر زبان ها انداخت. این رمان کوتاه به داستان جامعه ای به نام «آی دث» می پردازد و رویدادهای این جهان عجیب را از نقطه نظر راوی بی نام و نشان خود تعریف می کند. اثر برجسته ی دیگر او، کتاب «سقط جنین»، به ماجرای شخصیتی در کتابخانه ای می پردازد که فقط متن های منتشر نشده را می پذیرد. هر کسی می تواند داستانی را به آنجا ببرد و آن را جزئی از کتابخانه کند. 

«براتیگان» از طریق این داستان، برخی از گرایش ها و موضوعات ادبی را به شکلی تأثیرگذار به سخره می گیرد. اگرچه اثر دیگر او، کتاب «ویلارد و جایزه های بولینگ اش» در ابتدا چندان موفق ظاهر نشد، اما مخاطبین پس از مدتی به دلیل داستان عجیب، شوخی های غیرمنتظره و به سخره گرفتن «ژانر معمایی» در این رمان، به سراغ آن رفتند.

 

 

از میان گرگ و میشی خنک و طولانی که چون یک تونل مرا پشت سر می گذاشت، به طرف آیدس به راه افتادم. وقتی از جنگل کاج می گذشتم، آیدس دیده نمی شد و درختان بوی سرما می دادند و تاریک و تاریک تر می شدند. از میان کاج ها به بالا نگاه کردم و ستاره ی شب را دیدم. به رنگ قرمز دلچسبی در آسمان می درخشید. اینجا ستارگان به همین رنگ هستند. همیشه به همین رنگ‌. دومین ستاره ی مغرب را در سمت دیگر آسمان پیدا کردم. نه به آن باابهتیِ ستاره ی اول، اما به همان زیبایی. به پل فعلی و پل متروکه رسیدم. آن ها کنار هم در عرض رودخانه قرار داشتند. ماهی های قزل آلا در رودخانه می پریدند. ماهی قزل آلایی حدود بیست اینچ بالا پرید. به نظرم ماهی نسبتا قشنگی بود. می دانستم که تا مدت های زیادی در خاطرم خواهد ماند. کسی را دیدم که از جاده می آمد. چاک پیر بود که از آیدس می آمد تا فانوس های پل فعلی و پل متروکه را روشن کند. به آرامی راه ‌می آمد چون خیلی پیر است. بعضی ها می گویند که او برای روشن کردن پل ها خیلی پیر است و بهتر است در آیدس بماند و سخت نگیرد. اما چاک پیر دوست دارد فانوس ها را روشن کند و صبح ها برگردد و خاموششان کند. چاک پیر می گوید هر کس باید کاری داشته باشد و کار او این است که پل ها را روشن کند.—از کتاب «در قند هندوانه»

 

 

 


 

 

 

«رولد دال»

 

 

بسیاری از افراد نمی دانند که نویسنده ی مشهور کتاب های کودک، «رولد دال»، داستان هایی برای بزرگسالان نیز می نوشت. اما برخلاف اغلب نویسندگانی که هم برای کودکان و هم بزرگسالان داستان نوشته اند، موضوعات استفاده شده در آثار «رولد دال» برای کودکان و بزرگسالان، تفاوت چندانی با هم ندارد. داستان های کودک این نویسنده، در واقع کمدی های سیاهی هستند که در آن ها، کودکان یا با جهان خصمانه ی بزرگسالان رو به رو می شوند و یا با سایر کودکانی که رفتاری خصومت آمیز مانند بزرگسالان دارند. داستان های بزرگسال «دال» را می توان سفری تاریک و کنایه آمیز به بی معناییِ هراس انگیز زندگی مدرن در نظر گرفت. 

«دال» مانند نویسنده ی آمریکایی «اُ. هِنری»، به خاطر پایان های غیرمنتظره ی خود شناخته شده و برخی از داستان های کوتاه او آنقدر محبوب شده اند که جایگاهی مانند افسانه های قدیمی در میان مخاطبین پیدا کرده اند. «دال» فقط یک رمان بلند نوشت: کتاب «عمو اُسوالد» با شخصیتی که در تعدادی دیگر از داستان های او نیز حضور داشته است. «رولد دال» به واسطه ی استعداد خود در خلق شوخی از دل موضوعات تشویش آور و ناخوشایند، بر تعداد زیادی از طنزنویسان و نویسندگان داستان های «جنایی» و «وحشت» تأثیر گذاشته است.

 

 

سوفی خوابش نمی برد. پرتو درخشان ماه از لای پرده های اتاق، مایل تابیده و یک راست روی بالشش افتاده بود.بقیه ی بچه های یتیم خانه از چند ساعت پیش خوابیده بودند. سوفی چشم هایش را بست و آرام دراز کشید. با خودش کلنجار می رفت تا خوابش ببرد. اما فایده ای نداشت. پرتو ماه مثل شمشیری نقره ای، اتاق را می شکافت و روی صورتش می افتاد. یتیم خانه کاملا ساکت بود. نه صدای حرفی از طبقه ی پایین می آمد و نه صدای پایی از طبقه ی بالا. پنجره ی پشت پرده بازِ باز بود، ولی صدای پای کسی از پیاده رو شنیده نمی شد و هیچ ماشینی در خیابان حرکت نمی کرد. کوچک ترین صدایی به گوش نمی رسید. سوفی به عمرش چنین سکوتی را به یاد نداشت. با خود گفت: «شاید این همان زمانی است که به آن، ساعتِ جادوگران می گویند.» روزی کسی درِ گوشی به او گفته بود که نصفه های شب، وقتی همه ی بچه ها و آدم بزرگ ها در خوابند و هفت پادشاه را خواب می بینند، زمان مخصوصی هست که به آن، ساعت جادوگران می گویند. در آن ساعت، همه ی نیروهای تاریکی از مخفیگاه هایشان بیرون می آیند و دنیا را تصاحب می کنند.»—از کتاب «غول بزرگ مهربان»

 

 


 

 

 

«جوزف هلر»

 

 

او خالق کتاب «تبصره 22» است؛ رمانی که هم یک اصطلاح جدید در زبان را به وجود آورد و هم نام خود را به عنوان یکی از برترین رمان های آمریکایی در قرن بیستم مطرح کرد. داستان این رمان، به خلبانی در جنگ جهانی دوم می پردازد که در تلاش است تا از طریق نشان دادن خود به عنوان فردی دیوانه، از مأموریت های نظامی اجتناب کند. اما چیزی که مانع او می شود، «تبصره 22» است: قانونی که بیان می کند اگر یک خلبان دیوانه باشد، می تواند از مأموریت معاف شود اما اگر این درخواست معافیت را به افراد مافوق خود تحویل دهد، همین درخواست نشان دهنده ی این است که او دیوانه نیست! رمان «هلر» را می توان یکی از برجسته ترین آثاری در نظر گرفت که بیهودگی و بی معنایی جنگ را به تصویر می کشند.

 

عشق در نگاه اول بود. اولین باری که یورسایان کشیش ارتش را دید، دیوانه وار عاشقش شد. یوساریان در بیمارستان بود، با مرض کبدی که هنوز یرقان نشده بود. دکترها از این که یرقان درست و حسابی نبود گیج شده بودند. اگر یرقان می شد می توانستند درمانش کنند. اگر یرقان نمی شد و رفع می شد می توانستند یورسایان را مرخص کنند. اما این در آستانه یرقان بودن، مدام گیج شان می کرد. هر روز صبح سر و کله شان پیدا می شد، سه مرد جدی و چابک با دهان های کارآمد و چشم های ناکارآمد، همراه پرستار داکت، چابک و جدی، یکی از پرستاران بخش که از یوساریان خوشش نمی آمد. جدول پایین تختش را می خواندند و بی صبرانه در مورد دردش می پرسیدند. وقتی به ان ها می گفت که دقیقا مثل قبل است، به نظر دمغ می شدند.—از کتاب «تبصره 22»

 

 

 


 

 

 

«فیلیپ راث»

 

 

آثار «راث» پرتعداد و گوناگون هستند اما برخی از بهترین داستان های او، در واقع نمونه هایی عالی در دنیای «کمدی سیاه» به شمار می آیند. رمان او در سال 1969، کتاب «شکایت پورتنوی»، نام خود را به عنوان یکی از پرطرفدارترین آثار «راث» مطرح کرده است. داستان این رمان، مونولوگ یا تک‌گوییِ شخصیتی است که به شکلی هذیان گونه با درمانگران خود درباره ی رابطه ی جنسی، احساس گناه، و استیصال صحبت می کند. رمان «ابزوردِ» این نویسنده، کتاب «سینه»، به شکلی آشکار از «فرانتس کافکا» و «نیکلای گوگول» تأثیر پذیرفته و داستانی هم خنده دار و هراس انگیز است. نویسنده ی آمریکایی برجسته، «استیون کینگ»، این اثر را به عنوان یکی از بهترین رمان ها در قرن بیستم برگزیده است.

 

 

شهروند: «قربان، اجازه بدهید به خاطر پشتیبانی‌تان در روز سوم آوریل از قداست زندگی بشری و زندگی آن ها که هنوز متولد نشده اند، به شما تبریک بگویم. این کار، به خصوص با در نظر گرفتن نتایج انتخابات ماه نوامبر، شجاعت فراوانی می خواست.» دغل: «بله. سپاسگزارم. البته می شد عوام پسندانه عمل کرد و در برابر قداست زندگی بشری ایستاد. اما بی پرده بگویم، من ترجیح می دهم فقط یک دوره رئیس جمهور باشم و به اعتقادم عمل کنم تا این که، با اتخاذ موضع ساده ای مثل آن، دور دوم انتخابات را هم ببرم. خلاصه این که من طبق وجدانم عمل می کنم، درست مثل رأی دهندگانم.» شهروند: «همه ی ما وجدان شما را تحسین می کنیم قربان.» دغل: «متشکرم.»—از کتاب «رئیس جمهور ما»

 

 


 

 

 

«کورت ونه گات»

 

«ونه گات» بدون تردید یکی از شناخته شده ترین نویسندگان «کمدی سیاه» در ادبیات آمریکا است. بینش او به واسطه ی دوران اسارتش در جنگ جهانی دوم، و مشاهده ی بمباران شهر «درسدن» در آلمان شکل گرفت. این نویسنده در آثارش به شکلی کاملا تأثیرگذار، داستان علمی تخیلی را با طنز اجتماعی پیوند می زند. یکی از آثار اولیه ی او، کتاب «شب مادر»، درباره ی مردی آمریکایی است که زمانی در خدمت نازی ها بوده است. «ونه گات» در این رمان از یک «راوی غیرقابل اعتماد» استفاده می کند تا مفاهیمی همچون گناه یا بی گناهی، و حقیقت یا داستان را در ذهن مخاطبین به چالش بکشد. 

رمان دیگر او، کتاب «گهواره گربه»، نشان دهنده ی تواناییِ علم و خودخواهی بشر در نابود کردنِ احتمالیِ نژاد انسان ها است. شاهکار «ونه گات»، کتاب «سلاخ خانه شماره پنج»، شرحی از تجربه ی نویسنده در بمباران شهر «درسدن» است اما موضوعاتی همچون سفر در زمان و بیگانه ها را نیز در خود جای داده است. کتاب «صبحانه قهرمانان»، تأملی بر مفهوم خودکشی و ایمان به قدرتی برتر به شمار می آید. همین چهار اثر برجسته، جایگاه «ونه گات» را به عنوان صدایی منحصر به فرد و شگفت انگیز در «ادبیات آمریکا» تثبیت می کند اما خبر خوب این است که او، داستان های جذاب پرتعدادی را در مسیر حرفه ای خود خلق کرده است.

 


 

 

از فیبی یاد گرفتیم که نه تنها وقت حرف زدن از امور خصوصی، بلکه در صحبت از مدرسه، تاریخ آمریکا، قهرمانان سرشناس، نحوه ی توزیع ثروت در جامعه و خلاصه هر موضوعی، بی ادب و جسور باشیم. من خودم تا به حال از صدقه سر همین بی نزاکتی توانسته ام لقمه نانی به دست بیاورم، اما هنوز در این مقوله خیلی ناشی ام و مانده تا به فیبی هِرتی برسم. مدام سعی می کنم از بی ادبی فیبی هرتی، که بسیار برازنده اش بود، تقلید کنم. به نظر من، آن زمان، به خاطر حال و هوای رکود اقتصادی، داشتن جذابیت برای فیبی بسیار آسان تر بود تا الانِ من، چون او به همان چیزی اعتقاد داشت که اکثر آمریکایی های آن زمان بهش معتقد بودند: این که وقتی رفاه اقتصادی از راه برسد، مردم خوشبخت و منطقی و منصف خواهند شد.—از کتاب «صبحانه قهرمانان»