کاوش در اعماق اسطوره ها با «جوزف کمبل»



فعالیت های او به نوعی تلاش برای یافتن خاستگاه های فکری انسان به حساب می آید.

پژوهش درباره ی اسطوره ها برای «جوزف کمبل»، کاوش در اعماق و پستوهای خودآگاهی بود. فعالیت های او در این زمینه که بخش عمده ی عمر او را شامل شد، به نوعی تلاش برای یافتن خاستگاه های فکری انسان به حساب می آید.

 

 

 

 

گفت و گوی میان این اسطوره شناس آمریکایی و «بیل مویرز» که در قالب مستند و کتاب «قدرت اسطوره» ارائه شد، زندگی بسیاری از مخاطبین خود را تغییر داد. این اثر، نه تنها ارائه ای از داستان های شگفت انگیز متعلق به سراسر جهان است، بلکه بینشی برای رسیدن به زندگی غنی تری است که می تواند برای همه ی افراد در دسترس باشد. 

«جوزف کمبل» در سال 1904 در مناطق حاشیه ای شهر نیویورک به دنیا آمد. دوران کودکی او به شکل مداوم تحت تأثیر مذهب کاتولیک ایرلندی بود. این میراث دینی باعث شد «کمبل» به شکلی بی واسطه با آیین ها و نمادهای کلیسا در ارتباط باشد و با آن ها آشنا شود. علاقه ی او به اسطوره شناسی در هفت سالگی و در زمانی شکل گرفت که در برنامه ای تلویزیونی، شیوه ی زندگی بومی های آمریکای شمالی را مشاهده کرد. «کمبل» به شدت به دنیای سرخپوستان علاقه مند شد و مطالعات گسترده ای را در این زمینه انجام داد. او مدام به نمایش های مربوط به سرخپوستان در موزه ی تاریخ طبیعی آمریکا می رفت و هر کتابی که می توانست در این زمینه پیدا کند، از جمله گزارش های مردم شناختی پیشرفته، را مطالعه می کرد. 

 

یکی از مشکلات امروز ما این است که به اندازه ی کافی با ادبیات معنوی آشنایی نداریم. ما به اخبار روز و مشکلاتی که ساعت به ساعت دامنگیرمان است، دلبسته ایم. در گذشته محیط دانشگاه فضایی کاملا بسته و جدا شده بود که در آن اخبار روزمره نمی توانست مانع از توجه شخص به میراث انسانی شکوهمندی شود که در سنت بزرگ ما بر جای مانده است؛ سنتی متشکل از افلاطون، کنفسیوس، بودا، گوته و سایر کسانی که از ارزش های جاودان پیرامون زندگی ما سخن می گویند. هنگامی که سنتان بالاتر می رود دل مشغولی های زندگی روزمره را به تمامی پشت سر می گذارید، و توجه خود را به زندگی درونی منعطف می کنید، چنانچه ندانید زندگی چیست یا کجاست، تأسف خواهید خورد. از کتاب «قدرت اسطوره»

 

 


 

 

«کمبل» هنگام گذر از شمال اقیانوس اطلس در سال 1924، با مردی به نام «جیدو کریشنامورتی» آشنا شد که در آن زمان، هنوز به یکی از نویسندگان و متفکرین برجسته ی هندوستان تبدیل نشده بود. این رابطه ی دوستانه، باعث شکل گیری علاقه ای عمیق نسبت به سنت های هند در «کمبل» شد. او همچنین در سال 1926، در دوره های مربوط به مکتب «مسیحیت علمی» در نیویورک شرکت کرد و درباره ی مفاهیم «علم ذهن»، اطلاعات زیادی را به دست آورد.

گذراندن یک سال در پاریس (28-1927) برای انجام تحقیقات رساله ی دکتری، تجربه های آموزشی مهمی را برای او دربرداشت، از جمله فراگرفتن آموزه های زیبایی شناسی از مجسمه ساز و نقاش معروف فرانسوی، «آنتوان بوردل». «کمبل» تحت تأثیر آثار هنری چهرهایی همچون «پابلو پیکاسو»، «کنستانتین برانکوشی» و «ژرژ براک» قرار گرفته بود.

او در همین دوره، آثار نویسندگانی چون «ویلیام باتلر ییتس»، «تی اس الیوت» و «جیمز جویس» را مطالعه می کرد. 
«کمبل» یک سال بعد در دانشگاه مونیخ، به مطالعه ی این موضوع پرداخت که «زیگموند فروید» و «کارل یونگ» چگونه اسطوره ها را در روانشناسی به کار می بردند. همچنین، ابعاد و جنبه هایی اسطوره ای در رمان های «توماس مان»، نظر او را به خود جلب کرده بود. همه ی این چهره های شناخته شده در دنیای «مدرنیته»، تأثیر بسزایی در شکل گیری شیوه ی تفکر «کمبل» داشتند و باعث شدند او بعدها این تئوری را مطرح کند که اسطوره ها در واقع شیوه های هنرمندانه ی ابراز زندگی روانشناختی هستند. «کمبل» پس از بازگشت به دانشگاه کلمبیا، تصمیم گرفت رساله ی دکتری خود را گسترده تر کند و موضوعاتی همچون روانشناسی، ادبیات و هنر را نیز در آن بگنجاند.

 

 

اسطوره های بشری در این جهان مسکون، در هر زمان و مکان به نوعی تجلی می یابند. اسطوره، روح زنده ی هر آن چیزی به شمار می رود که از فعالیت های ذهنی و فیزیکی بشر نشأت گرفته است. گزاف نیست اگر ادعا کنیم اسطوره همانند دری پنهان است که از طریق آن، انرژی لایزال کیهانی در فرهنگ بشری تجلی می یابد. دین، فلسفه و هنر، اشکال اجتماعیِ تاریخی و اولیه، اکتشافات مهم علمی و فنی و رویاهای شبانه، همه حباب هایی هستند برآمده از حلقه ی جادویی اسطوره. شگفتی اینجا است که نیروی برانگیزاننده ی هسته ی خلاق درون، در دل قصه های کوچک و کودکانه ی پریان سکنی دارد، مثل این که بگوییم طعم اقیانوس در یک قطره ی کوچک و راز زندگی در تخم یک حشره خلاصه می شود. از کتاب «قهرمان هزار چهره»

 

 


 

 

یکی از معلمین اصلی او، «هاینریش زیمر» دوست و همکار «کارل یونگ» بود. «زیمر» به شکلی ناگهانی در سال 1943 بر اثر ذات الریه درگذشت و «کمبل» در طول دوازده سال بعد، ویرایش و نگارش چهار کتاب بر اساس دست‌نوشته های «زیمر» را بر عهده گرفت. از دیگر آثار اولیه ی «کمبل» می توان از اثری تحلیلی درباره ی کتاب «شب زنده داری فینگن ها» اثر «جیمز جویس» نام برد. در واقع می توان گفت «کمبل» با استفاده از اندیشه های «جویس»، مفهوم «اسطوره ی یگانه» (monomyth) را پدید آورد: یک داستان اسطوره ای وسیع که در تمام زمان ها و مکان ها وجود داشته و روایت شده است. این داستان اسطوره ای یکسان، جیزی نیست جز «سفر قهرمان».

 

با انتشار کتاب «قهرمان هزار چهره» در سال 1949 بود که نام «کمبل» به عنوان برجسته ترین اسطوره شناس تطبیقی قرن بیستم تثبیت شد. او قصد داشت این کتاب، راهنمایی برای مطالعه ی اسطوره ها باشد. «کمبل» در این اثر توضیح می دهد که چگونه می توان تجارب چالش برانگیز را به عنوان ماجراجویی هایی برای آغاز «سفر قهرمان» در نظر گرفت. نقطه ی تمایز این اثر، ایجاد ارتباط میان داستان های کهن و دغدغه های عاطفی زندگی مدرن بود. 

 

این بخشی از شیوه ی تفکر دکارتی است که آگاهی را چیزی مختص سر انسان می داند، و سر را خاستگاه آگاهی به شمار می اورد. اما این طور نیست. سر اندامی است که آگاهی را در جهتی معین منحرف، یا به به سمت مجموعه ی معینی از مقاصد هدایت می کند. اما نوعی آگاهی نیز در بدن وجود دارد. کل جهان زنده در معرض آگاهی قرار دارد و از آن کسب اطلاع می کند. حس من این است که آگاهی و انرژی، به نوعی یک چیز واحد هستند. هر جا که واقعا انرژی حیات را مشاهده می کنید، آگاهی حضور دارد. یقینا دنیای گیاهان آگاه است. چناچنه در جنگل زندگی کنید، فرصتی که در کودکی برای من پیش آمد، همه ی این آگاهی های گوناگون را در رابطه با خودشان می توانید مشاهده کنید. نوعی آگاهی گیاهی و نوعی آگاهی حیوانی وجود دارد، و ما در هر دوی آن ها سهیم هستیم. از کتاب «قدرت اسطوره»

 

 

توصیفات «کمبل» از «سفر قهرمان» به شکلی گسترده توسط نسل های مختلف از هنرمندان و پژوهشگران مورد استفاده قرار گرفته است. این مفهوم، شباهت های میان داستان های برجسته در دنیای اسطوره شناسی را نشان می دهد و الگویی از چگونگی شکل گیری نخستین عناصر در اسطوره، مذهب، ادبیات و آیین ها را ارائه می کند. او از دو تئوری برای توضیح جهانی بودنِ تم ها و موضوعات اسطوره ها استفاده کرد: اولی، اصول «ایده های نخستین» که توسط مردم شناس آلمانی «آدولف باستیان» مطرح شده بود؛ و دیگری، همان مفاهیم مربوط به «کهن الگوها» که در روانشناسی «یونگ» نیز به چشم می خورد.

 

«جوزف کمبل» در کتاب «قهرمان هزار چهره» توضیح می دهد که چرا جوامع به قهرمان هایی نیاز دارند که تجسمی از ارزش هایشان باشد و مسیر آینده ی احتمالی آن ها را مشخص کند. در واقع شخصیت قهرمان یا «جست و جوگر»، نیروی مورد نیاز جامعه برای ادامه دادن به هستی اش را فراهم می کند. این کتاب همچنین شباهت های میان سنت های اسطوره شناختی را نشان می دهد اما با این حال، از ذکر و توضیح تفاوت های بزرگ میان اسطوره های جهان نیز غافل نمی شود. 

 

نوشته های جسورانه و دوران ساز روانشناسان برای یک دانشجوی اسطوره شناس، غیر قابل چشم پوشی است؛ چون علیرغم تفاسیر مفصل و گاهی اوقات به ظاهر متناقض پرونده های خاص، فروید، یونگ و پیروان آن ها در این نوشته ها به صورت غیر قابل انکاری نشان داده اند که منطق، اعمال و قهرمانان اسطوره ای در دوران مدرن نیز پابرجا مانده اند. در غیاب یک اسوطره ی فراگیر و مؤثر، هر یک از ما معبد پانتئونِ خصوصی و پنهان خود را، از رویاهایمان ساخته ایم. این معبد اسطوره ای اگر چه آنطور که باید و شاید رشد نیافته، ولی به گونه ای رازآلود قابلیت رشد دارد. در حقیقت آخرین تجلی ادیپ و افسانه ی لایزال دیو و دلبر همین امروز بعد از ظهر سر پیچ خیابان چهل و دوم در انتظار سبز شدن چراغ راهنمایی ایستاده اند. از کتاب «قهرمان هزار چهره»

 

 

«جوزف کمبل» یکی از ساختارهای نظریِ اصلی خود را در مجموعه ی «نقاب های خدا» به مخاطبین معرفی کرد. او در کتاب «اسطوره شناسی غربی» که جزء همین مجموعه به حساب می آید، چهار کارکرد مختلف اسطوره ها را این گونه تقسیم بندی می کند:

 

1- کارکرد متافیزیکی

اسطوره ها، احساسی از شگفتی را نسبت به معمای هستی، در انسان بیدار و تقویت می کنند. این داستان های ماندگار باعث پدید آمدن این درک می شوند که ورای پدیدارشناسیِ سطحی جهان، مخزنی از معماهای متافیزیکی نهفته است. اسطوره ها به واسطه ی این کارکرد بااهمیت، تصویری گسترده تر از جهان هستی را ترسیم می کنند.

 

2- کارکرد کیهان شناختی

این جنبه از اسطوره ها، با تصویری از جهان در ارتباط است که کانون تمرکز علم به حساب می آید. راه و روش کیهان شناسی هر اسطوره، با تجارب، دانش و ذهنیت فرهنگ خود سازگاری دارد و این گونه از تفاسیر ممکن است در طول زمان، به شکل قابل توجهی تغییر کنند. اسطوره ها از این طریق، نقشه ای از نظام کیهانی و چگونگی ارتباط انسان ها با آن را به وجود می آورند.

 

3- کارکرد جامعه شناختی

اسطوره ها، از چارچوب های اخلاقی حاکم بر جامعه ی خود حمایت می کنند و بر آن ها مهر تأیید می زنند. این جنبه از کارکرد اسطوره ها به همراه سنت هایی که از آن ناشی شده، مجموعه ای مشخص از تفکرات و احساسات را در افراد جامعه ی مورد نظر به وجود می آورد که از طریق آن ها، فرد با جامعه نقطه ی اشتراک پیدا می کند.

 

4- کارکرد روانشناختی

اسطوره ها نشان می دهند که انسان چگونه می تواند در هر شرایطی، به زندگی ادامه دهد. همین کارکرد آموزشی است که می تواند به افراد کمک کند در شرایط گوناگون و بحران های زندگی، از وابستگی در کودکی گرفته تا مسئولیت های بزرگسالی، تحلیل گذشته در سالخوردگی و در نهایت مرگ، از پس مواجهه با واقعیت ها برآیند. 

 

 

سپس ادامه می دهد، «نویسنده باید در مقابل حقیقت صادق باشد.» اما چنین رویکردی نوعی آدمکشی است، زیرا تنها راهی که می توان یک انسان را حقیقتا توصیف کرد، توصیف کمال نایافتگی های او است. انسان کامل جالب توجه نیست؛ شما می دانید که بودا جهان را ترک می کند. آنچه دوست داشتنی است، کمال نایافتگی های زندگی است. و هنگامی که نویسنده، پیکانی از واژگان واقعی را پرتاب می کند، آسیب می رساند. اما این پیکان با عشق پرتاب می شود. این همان چیزی است که توماس مان آن را «طنز عاشقانه» می نامد، عشق به کسی که با واژگان ستمگر و تحلیلی خود، او را به قتل می رسانید. از کتاب «قدرت اسطوره»

 

به یاد ماندنی ترین مشارکت دوران حرفه ای «جوزف کمبل»، از طریق یک برنامه ی تلویزیونی شکل گرفت: مستندی شش قسمتی به نام «قدرت اسطوره» که اولین بار در سال 1987 از شبکه های تلویزیونی آمریکا پخش شد. این مستند از آن زمان تا کنون بارها و بارها بازبخش شده و کتاب به وجود آمده بر اساس متن مصاحبه های آن، به اثری پرفروش در آمریکا تبدیل شده است. «قدرت اسطوره» آگاهی جامعه را نسبت به خردی که می توان در اسطوره ها پیدا کرد، به شکلی چشمگیر افزایش داد. «جوزف کمبل» در سال 1987 در خانه اش در هاوایی، بر اثر سرطان مری چشم از جهان فرو بست. مجله ی Newsweek پس از مرگ «کمبل»، دستاوردهای او را این گونه خلاصه کرد:

«کمبل به یکی از کمیاب ترین اندیشمندان در آمریکا تبدیل شده است: متفکری مهم که فرهنگ عامه او را با آغوش باز پذیرفته است.»

 

 

ناخودآگاه، در خواب یا در روز روشن و یا هنگام جنون، همه نوع توهمات، موجودات عجیب و وحشت زا و تصاویر گمراه کننده را به ذهن ارسال می کند، چرا که در قلمرو بشری، زیر خانه ی نسبتا منظم و مرتبی که آن را خودآگاه می نامیم، راهی به سوی غارهای ناشناخته ی علاءالدین هست. و در این غارها نه فقط جواهرات گرانبها، که جن های خطرناکی هم به انتظار نشسته اند. این ها همه نیروهای روانیِ مقاوم و ناسازگاری هستند که به آن ها فکر نمی کنیم و جرأت نداریم آن ها را جزئی از زندگی خود بدانیم. این نیروها ممکن است همچنان ناشناخته بمانند و از سویی ممکن است کلامی اتفاقی، عطر یک چشم انداز، طعم یک فنجان چای و یا نگاهی گذرا، چشمه ی جادویی درون را بیدار کند و آنگاه این پیام آوران خطرآفرین، راهی به مغز بیابند. اینان خطرآفرین اند چون که ساختار امنیتی ای را که ما برای خود و خانواده مان ساخته ایم، تهدید می کنند. از کتاب «قهرمان هزار چهره»

 

 

 

اندیشه ها و مفاهیم مطرح شده توسط «جوزف کمبل» همچنان باعث شکل گیری گفت و گوهای زیادی در زمینه ی اسطوره ها، و همچنین درستی یا نادرستیِ استفاده از اسطوره شناسی در تشریح قواعد روانشناختی می شود؛ و آثار او همچنان طیفی گسترده از مخاطبین جدید را به خود جذب می کند. تردیدی نیست که تأثیرگذاری بینش های «جوزف کمبل» درباره ی دنیای تخیلات اسطوره ای، تا مدت ها ادامه دار خواهد بود.