1. خانه
  2. /
  3. بلاگ
  4. /
  5. کتاب «عطش مبارزه»: پادآرمان‌شهر در سقوط آزاد

کتاب «عطش مبارزه»: پادآرمان‌شهر در سقوط آزاد

The Hunger Games

رقابت هایی به نام «بازی های گرسنگی»، هر سال، نظم شکننده‌ی زندگی «کتنیس» را به هم می زند.

«سوزان کالینز» با الهام گرفتن از کتاب «1984» اثر «جورج اورول» و کتاب «مرد دونده» اثر «استیون کینگ»، و همین‌طور رقابت های گلادیاتورها در روم باستان، مجموعه‌ای جذاب به نام «عطش مبارزه» (یا «بازی های گرسنگی») را در ژانر «داستان پادآرمان‌شهری» به وجود آورد که مفاهیمی همچون «بقا» و «رسانه های جمعی» را مورد کاوش قرار می دهد.




در آینده‌ای نه‌چندان دور، جامعه از هم پاشیده و از دل ویرانه های آن، مجموعه‌ای از دولت-شهرها یا «منطقه ها» به نام «پانم» شکل گرفته است که تحت کنترل حکومتی تمامیت‌خواه و بی‌رحم قرار دارد. مناطق نزدیک به پایتخت، به خاطر همین نزدیکی، از سطح رفاه بیشتر، خدمات سریع‌تر، و در کل زندگی بهتری برخوردار هستند. زندگی اما در مناطق دورافتاده و فقیر، صرفا تقلایی برای برآورده کردن نیازهای اولیه است، برای جان به در بردن از شرایط ناگوار پیرامون.


وقتی از خواب بیدار شدم، سمت دیگر تخت سرد بود. انگشتانم به دنبال پیدا کردن گرمای بدن «پریم» روی تخت جست‌وجو می کردند، اما فقط پوشش زبر کرباسِ روتختی را یافتند. حتما خواب بدی دیده و چهار دست و پا به سمت مادرمان رفته. البته که همین کار را کرده. امروز، روز انتخاب بود. خودم را روی یکی از آرنج هایم بلند کردم. برای دیدن آن دو، نور کافی در اتاق خواب وجود داشت. خواهر کوچکترم، «پریم»، روی پهلویش چرخیده بود و خودش را در آغوش مادرم جمع کرده بود، گونه هایشان به یکدیگر فشرده می شد. مادرم در خواب، جوان‌تر به نظر می رسید، اگر چه شکسته شده بود، اما باز هم جوان‌تر به نظر می رسید. صورت «پریم» به طراوت قطره های باران بود، به زیبایی گل پامچال.—از مجموعه «عطش مبارزه» اثر «سوزان کالینز»




سه کتاب در مجموعه‌ی «عطش مبارزه»، داستان دختری جوان به نام «کَتنیس» را روایت می کنند. او که در یکی از فقیرترین مناطقِ «پانم» زندگی می کند، از زمان مرگ پدرش، هر کاری که از دستش برمی آمده، انجام داده است تا اجازه ندهد خودش، مادرش و خواهرش از گرسنگی تلف شوند. او این کار را از طریق شکار در خارج از حصارهای «منطقه» انجام می دهد—کاری که دولت آن را جرم تلقی می کند و مجازاتِ مرگ را برای آن در نظر گرفته است. او تنها فرد در خانواده‌اش است که مهارت های لازم برای این کار را دارد، به همین خاطر، انتخاب دیگری در کار نیست.

رقابت هایی به نام «بازی های گرسنگی»، هر سال، نظم شکننده‌ی زندگی «کتنیس» را به هم می زند. این بازی ها که هم ابزاری برای مرعوب کردن «منطقه ها» هستند و هم گونه‌ای هراس‌انگیز از سرگرمی، همه چیز را تحت تأثیر خود قرار می دهند. دو نوجوان، یکی دختر و دیگری پسر، هر سال از طریق قرعه‌کشی از هر منطقه انتخاب می شوند تا در رقابتی مرگبار در مقابل هم قرار بگیرند. فقط یکی از آن ها زنده خواهد ماند.

«کتنیس» از یازده سالگی—سنِ ورود اجباری به قرعه‌کشی—به همراه سایر نوجوان های واجد شرایط در منطقه‌اش، منتظره بوده تا ببیند نامش چه زمانی انتخاب خواهد شد. او هر سال خوش‌شانس بوده، و امسال نیز خبری از نام او نیست. در عوض، خواهر یازده ساله‌اش، «پریم»، انتخاب می شود و «کتنیس» را با تصمیمی سخت مواجه می کند: یا اجازه بدهد خواهرش به دل مرگ حتمی برود، یا این که به جای او در بازی شرکت کند و خودش با مرگ تقریبا حتمی روبه‌رو شود. او درنهایت تنها راهی را که برایش ممکن است، انتخاب می کند. «پریم» در یازده سالگی هیچ شانسی ندارد؛ «کتنیس» می داند که احتمال زنده ماندنِ خودش نیز چندان زیاد نیست، اما او حداقل شانس بیشتری از خواهرش برای بقا خواهد داشت. 

«کتنیس» و «پیتا»—پسر انتخاب شده از «منطقه 12»—به بازی ها می روند. «کتنیس» قصد دارد هر طور که شده، برنده‌ی این بازی باشد. او اما با انجام این کار، باعث رقم خوردن رویدادهایی می شود که بازگشتن به زندگی سابق را برای او غیرممکن می کند. پیامدهای کارهای او، با گذشت زمان، وسیع‌تر می شود و بخش های بیشتری از «پانم» را تحت تأثیر قرار می دهد. البته خود «کتنیس» این اتفاقات را پیش‌بینی نمی کرد، او حتی آن ها را نمی خواست؛ تمام چیزی که او می خواست، زنده ماندن بود. 


فقط همین را کم داشتم که به چنین موجودی غذا بدهم. اما «پریم» شدیدا التماس می کرد، حتی گریه کرد تا درنهایت مجبور شدم به ماندنِ آن گربه‌ی کثیف در خانه رضایت بدهم. البته زیاد هم بد نشد! مادرم از شر جانوران موذی خلاص شد، حداقل یک موش در خانه داشتیم، هرچند به ندرت موش می گرفت. گاهی اوقات، وقتی که حیوان شکارشده‌ای را تمیز می کردم، دل و روده‌اش را به «باتِرکاپ» می دادم. حداقل با این کار دیگر به من هیس هیس نمی کرد. دل و روده در برابر هیس هیس نکردن. این نهایتِ ارتباطی بود که می توانستیم با هم برقرار کنیم.—از مجموعه «عطش مبارزه» اثر «سوزان کالینز»




«کتنیس» تفاوت های زیادی با بسیاری از شخصیت هایی دارد که در داستان های مشابه به چشم می خورند. او نابغه نیست، زیبایی مسحورکننده ندارد، و ازخودگذشتگی های بزرگی که به شکل معمول از یک شخصیت اصلی انتظار می رود، چندان در او دیده نمی شود. «کتنیس» در میان این گونه از کاراکترهای «برگزیده» و استثنایی، به واسطه‌ی عادی بودنِ خود، تمایز پیدا می کند.

تبدیل شدن این شخصیت به نماد و چهره‌ای الهام‌بخش برای گروه های دیگر، کاملا با خواستِ او در تضاد است. او به دنبال این موقعیت نبود و حتی تلاش کرد جلوی آن را بگیرد. «کتنیس» جاه‌طلبی های سیاسی ندارد و برای تغییر جهان نیز بی‌انگیزه است. او به واسطه‌ی نیازها و جاه‌طلبی های افراد پیرامونش در این موقعیت قرار می گیرد و وادار می شود نقش بستری برای تغییر را ایفا کند، حتی وقتی واضح است خودش علاقه‌ی چندانی به انجام آن ندارد.

ماشینِ رسانه در مجموعه‌ی «عطش مبارزه»، مانند یک کاراکتر مجزا است: نیرویی بزرگ و فراگیر که هر ذهن در مسیر خود را به تسخیر درمی آورد و برای انسان ها تعیین می کند که به چه چیزهایی فکر کنند، چه احساساتی داشته باشند و چگونه زندگی خود را پیش ببرند. حتی کنترل آن توسط گروه های دیگر (برای رسیدن به اهداف خودشان)، تغییری در ماهیت آن ایجاد نمی کند و فقط باعث گسیل شدن همان نیرو در مسیری متفاوت می شود. 


اما درون جنگل اوضاع فرق داشت، آن ها آزادانه در میان درختان پرسه می زدند، تازه خطرات بیشتری هم وجود داشت، مثل مارهای سمی، حیوانات درنده، و همچنین گم شدن در راه های فرعی. با این وجود، اینجا غذا هم یافت می شد، البته اگر می دانستید کجا باید دنبالش بگردید. پدرم، روش پیدا کردن غذا در جنگل را می دانست و قبل از این که در یک انفجار معدن تکه تکه شود، به من هم آموزش داده بود. حتی چیزی از او نمانده بود که برایش خاکسپاری برگزار کنند. آن زمان من یازده سال داشتم و هنوز هم بعد از گذشت پنج سال، گاهی با جیغ از خواب می پرم.—از مجموعه «عطش مبارزه» اثر «سوزان کالینز»




پیام های هشداردهنده‌ی زیادی در این مجموعه به چشم می خورد: قدرت مطلق که باعث به وجود آمدن فساد مطلق می شود، پیامدهای از بین بردن حقوق اولیه، به زنجیر کشیدن انسان ها، و این که چه اتفاقی می افتد وقتی کسی احساس می کند دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد—تصویری از جامعه‌ای پادآرمان‌شهری در سقوط آزاد.

«سوزان کالینز» با مجموعه داستان «عطش مبارزه» دوباره به ما یادآوری می کند که گاهی اوقات حتی کوچک‌ترین جرقه می تواند تمام دنیا را به آتش بکشد.





مقالات مرتبط با "کتاب «عطش مبارزه»: پادآرمان‌شهر در سقوط آزاد"
بررسی کتاب «مرگ ایوان ایلیچ» اثر «لئو تولستوی»
بررسی کتاب «مرگ ایوان ایلیچ» اثر «لئو تولستوی»

داستان با تمرکز بر جهان‌بینیِ سودجویانه‌ی شخصیت اصلی و ویژگی های ویرانگر آن، در مورد تأثیرات مخربِ میل افراطی به کسب جایگاه، پول، و قدرت هشدار می دهد.

شخصیت‌پردازی غیرمستقیم در داستان‌ها
شخصیت‌پردازی غیرمستقیم در داستان‌ها

«شخصیت‌پردازی غیرمستقیم»، فرآیند توصیف یک کاراکتر از طریق افکار، رفتارها و گفته های اوست.

مقایسه ترجمه‌های کتاب «دکتر ژیواگو» اثر «بوریس پاسترناک»
مقایسه ترجمه‌های کتاب «دکتر ژیواگو» اثر «بوریس پاسترناک»

در ادامه این مطلب، بخش هایی یکسان از ترجمه های مختلف کتاب «دکتر ژیواگو» اثر «بوریس پاسترناک» را با هم می خوانیم.

«لودویگ ویتگنشتاین» و گونه‌های ادراک
«لودویگ ویتگنشتاین» و گونه‌های ادراک

شاید این سوال در ذهن شکل بگیرد که چه نوع دیگری از درک و فهم وجود دارد؟ پاسخ «ویتگنشتاین» به این پرسش را می توان یکی از مهم‌ترین مشارکت های او در نظر گرفت.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب «عطش مبارزه»: پادآرمان‌شهر در سقوط آزاد" ثبت می‌کند