کتاب دفعه ی بعد، آتش

Letter from a Region in My Mind
نامه از منطقه ای در ذهنم
کد کتاب : 100793
مترجم :
شابک : 978-6220108290
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 95
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1962‭
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

معرفی کتاب دفعه ی بعد، آتش اثر جیمز بالدوین

نخستین جستار کتاب «دفعه‌ی بعد، آتش»، با عنوان «دخمه لرزید: نامه به برادرزاده‌ام»، که جیمز بالدوین آن را در قالب نامه‌ای به برادرزادۀ چهارده‌ساله‌اش نوشته است، حمله‌ای است به این اعتقاد که سیاهپوستان از سفیدها پست‌تر هستند. بالدوین در این جستار کتاب «دفعه‌ی بعد، آتش» از کرامت سیاهپوستان دربرابر سفیدها و نگرش‌ تبعیض‌آمیز آن‌ها دفاع می‌کند و نقش محوری نژاد در تاریخ امریکا را مورد بحث قرار می‌دهد.
جستار دوم کتاب «دفعه‌ی بعد، آتش»، که اولین بار در سال 1962، با عنوان «نامه‌ای از منطقه‌ای در ذهنم»، در نشریۀ «نیویورکر» منتشر شده، آمیزه‌ای از اتوبیوگرافی و تجربیات شخصی و مباحث نظری و اعتقادی مرتبط با موضوع نژاد است. بالدوین در این جستار کتاب «دفعه‌ی بعد، آتش» به روایت دوران بلوغ خود در محلۀ هارلم نیویورک می‌پردازد و تصویری تلخ و صریح از ستم و تحقیر و خشونتی به دست می‌دهد که او و دیگر سیاهپوستان امریکایی تجربه کرده‌اند؛ ستم و تحقیر و خشونتی که سفیدپوستان امریکایی بر سیاهان اعمال می‌کردند. بالدوین همچنین در جستار دوم کتاب «دفعه‌ی بعد، آتش» از رابطۀ بین نژاد و مذهب و به‌ویژه تجربیات دوران جوانی‌اش از کلیسای مسیحی و نیز از جنبش مسلمان سیاهپوست (ملت اسلام) سخن می‌گوید.
در بخشی از جستار دوم کتاب «دفعه‌ی بعد، آتش» می‌خوانید: «تحقیر صرفا محدود به روزهای کاری یا کارگرها نبود؛ سیزده‌ساله بودم و از خیابان پنجم به سمت کتابخانه‌‌ی خیابان چهل‌ودوم می‌رفتم که پاسبان وسط خیابان، وقتی از کنارش گذشتم، زیرلب غرید: "شما نیگرها چرا سرجاتان بالاشهر بند نمی‌شوید؟" وقتی ده‌ساله بودم و قطعا بیش‌تر از آن هم به نظر نمی‌رسیدم، دو مأمور پلیس با تفتیش بدنی‌ام و با گمانه‌زنی‌های مسخره (و خوفناک) در مورد اجدادم و بنیه‌ی احتمالی جنسی‌ام و با به‌پشت دراز کردنم در یکی از زمین‌های خالی هارلم خوش گذراندند. درست پیش از جنگ جهانی دوم و سپس در حین جنگ، بسیاری از دوستانم به خدمت سربازی پناه بردند و همگی هم آن‌جا عوض شدند، به‌ندرت در جهاتی بهتر. خیلی‌ها تباه شدند و خیلی‌ها مردند. دیگران به ایالت‌ها و شهرهای دیگر گریختند – یعنی در واقع به گتوهای دیگر. برخی سراغ شراب یا ویسکی یا سرنگ رفتند، که هنوز هم دچارش‌اند، بعضی‌ها هم مثل من به کلیسا گریختند.
زیرا مزد معصیت همه‌جا مشهود بود، در هر راهرو آغشته به شراب و ادرار، در هر دنگ‌دنگ آژیر آمبولانس، در هر جای زخم بر چهره‌ی پااندازها و روسپی‌های‌شان، در هر نوزاد نگون‌بختی که پایش به دل این خطر باز می‌شد، در هر چاقوکشی و هفت‌تیرکشی‌ای در اونیو و در هر بولتن خبری پر از مصیبت و بلا: یک عموزاده، مادر شش فرزند، ناگهان به جنون رسید، کودکان این‌جا و آن‌جا آواره شدند؛ عمه‌ای شکست‌ناپذیر پاداش سال‌ها کار پرمشقتش را با مرگی پرعذاب در کنج اتاقکی مخوف گرفت؛ پسر باهوش فلان کس مغز خود را متلاشی کرد و به ابدیت پیوست؛ دیگری سارق از آب درآمد و روانه‌ی زندان شد.»

کتاب دفعه ی بعد، آتش

جیمز بالدوین
جیمز آرتور بالدوین (James Arthur Baldwin) (زادهٔ ۲ اوت ۱۹۲۴ در نیویورک — درگذشتهٔ ۱ دسامبر ۱۹۸۷ در سن-پل-دو-ونس، فرانسه)، رمان‌نویس، مقاله‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس آمریکایی بود که برای علاقه و فصاحتش در موضوع نژاد در آمریکا، به چهره‌ای مهم در آمریکا و اروپای غربی در اواخر دهه ۱۹۵۰ و اوایل دهه ۱۹۶۰ میلادی تبدیل شد.جیمز بالدوین، در گتوی سیاه‌پوستان هارلم نیویورک و در فقر بزرگ شد. او، نه خواهر و برادر کوچک‌تر از خود داشت. از ۱۴ تا ۱۶ سالگی، در ساعات پس از م...