کتاب ریمی نایتینگل

Raymie Nightingale
کد کتاب : 12931
مترجم :
شابک : 9789641702887
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 208
سال انتشار شمسی : 1396
سال انتشار میلادی : 2016
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

نامزد دریافت جایزه ی کتاب سال آمریکا سال 2016

نامزد دریافت جایزه ی بهترین داستان نوجوانان گودریدز سال 2016

معرفی کتاب ریمی نایتینگل اثر کیت دی کامیلو

کتاب «ریمی نایتینگل» رمانی نوشته ی «کیت دی کامیلو» است که اولین بار در سال 2016 به چاپ رسید. «ریمی کلارک» نقشه ای در سر دارد. او اگر بتواند در مسابقات پیروز شود، آن وقت پدرش که دو روز پیش شهر را ترک کرد، تصویر «ریمی» را در روزنامه خواهد دید و (احتمالا) به خانه بازخواهد گشت. «ریمی» برای پیروزی در مسابقه، هم باید توانایی هایش را بهبود ببخشد و هم با دختری زیبا به نام «لوییزیانا الفانته» و دختری مصمم و لجوج به نام «بورلی تاپینسکی» رقابت کند. همزمان با نزدیک تر شدن زمان مسابقات، تنهایی، فقدان و پرسش هایی بی پاسخ باعث می شود دوستی غیرمنتظره ای میان این سه دختر شکل بگیرد که مسیر زندگی آن ها را تغییر می دهد.

کتاب ریمی نایتینگل

کیت دی کامیلو
کیت دی کامیلو، زاده ی ۲۵ مارس ۱۹۶۴ در فیلادلفیا، نویسنده ی اهل ایالات متحده امریکا است که اکثر آثارش از جمله ببر خیزان، جوایز متعددی را کسب کرده است. از سومین رمان دی کاملیو یعنی افسانه دسپراکس، انیمیشنی به همین نام ساخته شده است.او در فیلادلفیای پنسیلوانیا متولد و در کلرمونت فلوریدا بزرگ شد و در حال حاضر در مینیاپولیس مینه سوتا زندگی می کند. وی هم برای کودکان و هم بزرگسالان می نویسد و دوست دارد خود را یک قصه گو بخواند.
نکوداشت های کتاب ریمی نایتینگل
A moving, masterful story of an unforgettable friendship.
داستانی تکان دهنده و استادانه درباره ی یک دوستی فراموش نشدنی.
Barnes & Noble

A triumphant and necessary book.
کتابی موفق و ضروری.
New York Times New York Times

A beautiful and wise tale.
قصه ای زیبا و خردمندانه.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

قسمت هایی از کتاب ریمی نایتینگل (لذت متن)
مادر «ریمی» در طول مسیرشان به مراسم یادبود، هیچ حرفی نزد. درست همان طور که روی کاناپه ی خانه با چهره ای گرفته و غمگین می نشست، پشت فرمان هم همانطور نشسته بود مستقیم به جلو نگاه می کرد.

خورشید می تابید ولی همه چیز خاکستری به نظر می آمد. انگار در عرض یک شب، همه چیز تیره شده بود.

در مسیرشان از فلوریدای مرکزی رد شدند. آنجا یک بنر بزرگ نصب کرده بودند که رویش نوشته شده بود «شما هم می توانید برنده بشوید». «ریمی» جمله را خواند و ناگهان به خود آمد و حس کرد که این جمله در مورد او صدق نمی کند. برنده؟ این به چه معنا بود؟ واژه ها پاسخی نداشتند.