کتاب صلیب بدون عشق

Kreuz ohne Lieb Roman
کد کتاب : 12952
مترجم :
شابک : 978-6003764323
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 360
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2002
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 10 اردیبهشت

معرفی کتاب صلیب بدون عشق اثر هاینریش بل

صلیب بدون عشق اولین رمان هاینریش بل است که در سال 1946 آن را نوشت و پس از مرگش در کلن در سال 2002 منتشر شد. در کتاب صلیب بدون عشق داستان خانواده کاتولیک باخم نقل میشود. هانس باخمن افسر اس اس به خاطر گناه خود ، که او در راینلند ، در جبهه شرقی به آن متهم شده است ، میبایست تاوان پس دهد. وی برای نجات جان برادر بزرگترش ، سرباز ورمماخ کریستوف ، داوطلبانه حاضر به گذشتن از جان خود میشود. این کتاب همچنین یک رمان عاشقانه است. روایت عشق کریستوف و کرنلیا باخم که از بدبختی سالهای جنگ جان سالم به در میبرند،بستری میشود که هاینریش بل، ذات اهریمنی حکومت رایش سوم و پلیدی های جنگ را در قالب این داستان عاشقانه نشان دهد.

همچنین بل در کتاب «صلیب بدون عشق» از صلیب شکسته ای که در دوره نازیسم بر کشور آلمان سایه ای دروغین انداخته بود با تنفر یاد میکند و علت بدبختی هموطن های خود را همین موضوع میداند.

از نکات مهم و مثبت دیگر این رمان میتوان به برگردان دقیق و مستقیم آن از زبان آلمانی توسط مترجم کارهای بل یعنی سارنگ ملکوتی نام برد.

کتاب صلیب بدون عشق

هاینریش بل
هاینریش بل، ۲۱ دسامبر ۱۹۱۷ در شهر کلن به دنیا آمد. در بیست سالگی پس از اخذ دیپلم در یک کتابفروشی مشغول به کار شد اما سال بعد از آن، هم زمان با آغاز جنگ جهانی دوم به خدمت سربازی فراخوانده شد و تا سال ۱۹۴۵ را در جبهه های جنگ به سربرد. با این که خانواده اش با نازی ها و حزب ناسیونال سوسیالیسم مخالف بودند، او در ابتدا با آن ها همدلی داشت.بل در سال ۱۹۴۲ با آن ماری سش ازدواج کرد که اولین فرزند آن ها، به نام کرسیتف، در سال ۱۹۴۵ بر اثر بیماری از دنیا رفت. پس از جنگ به تحصیل در رشته ی زبان و ادبیات آلم...
قسمت هایی از کتاب صلیب بدون عشق (لذت متن)
او در سیاهی ماجراجویانه ی اتاق پذیرایی ایستاده بود. بیرون خیابان قرار داشت و او دیگر تنها نبود، موجودی با او توی اتاق بود، زن چنان بر وجود این موجود آگاهی داشت که جرأت گشودن چشمانش را نداشت که حتی مشخص کند آیا این موجود نامریی هم هست. زیرا آن موجود حس کردنی بود، آری موجود مثل وزش باد دور و ولرم عجیب یک بال نرم بود، یک نفس وحشتناک در اطراف اش پرسه می زد. او چنان فریاد وحشتناکی کشید که آن را تنها انسان هایی می شناسند که در قهقرا با آن برخورد کرده اند. سپس دستانش را با سرعتی تقریبا برق آسا و وحشیانه بلند کرد و علامت صلیب را بر خود کشید…