کتاب زندگی، جنگ و دیگر هیچ

Nothing, and So Be It
کد کتاب : 238
مترجم :
شابک : 978-964-00-0545-3
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 536
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1969
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 22
زودترین زمان ارسال : 3 اردیبهشت
نوع کاغذ : بالک

برنده ی جایزه ی بانکارلا سال 1970

معرفی کتاب زندگی، جنگ و دیگر هیچ اثر اوریانا فالاچی

اوریانا فالاچی، در زمان جنگ ویتنام، خبرنگاری جوان بود که در سال 1969 به این کشور سفر کرد. او جنگ های توپخانه ای را از نزدیک دید، در مأموریت های جنگی هواپیماهای نیروی هوایی آمریکا حضور داشت و هیچ آشوب و آشفتگی ای در این جنگ، از چشم او پنهان نماند. او همچنین چندین بار جان خود را به خطر انداخت و تا چند قدمی مرگ پیش رفت. فالاچی، قهرمانانی واقعی را در جنگ ملاقات کرد؛ قهرمانانی که به چشم مردم دنیا نمی آمدند و او بود که با دیدن فداکاری ها و اتفاقات خونین جنگ، شیفته و مجذوب این افراد می شد. رمان زندگی، جنگ و دیگر هیچ، تشریحی زیبا و فوق العاده جذاب از اتفاقات یک سال از جنگ ویتنام است که اوریانا فالاچی، آن را به شکل داستان به رشته ی تحریر درآورده است. لازم به ذکر است که این نویسنده در خلال تهیه ی گزارش های جنگ، تیر خورد و بدون کمک در منطقه ای رها شد، اما به شکلی معجزه آسا از مرگ نجات یافت.

کتاب زندگی، جنگ و دیگر هیچ

اوریانا فالاچی
اوریانا فالاچی، زاده ی ۲۹ ژوئن ۱۹۲۹ و درگذشته ی ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۶، روزنامه نگار، نویسنده و مصاحبه گر سیاسی برجسته ی ایتالیایی بود که در شهر فلورانس متولد شد و در سن ۷۷ سالگی در همان شهر درگذشت. وی در دوران جنگ جهانی دوم به عنوان یک چریک ضد فاشیسم فعالیت می کرد. آن چه بیش از هر چیز به معروفیت وی کمک نمود، مجموعه مصاحبه های مفصل و مشهور او با رهبران سرشناسی همچون محمدرضا پهلوی، یاسر عرفات، ذوالفقار علی بوتو، روح الله خمینی، ایندیرا گاندی، گلدا مایر، ملک حسین، معمر قذافی، جرج حبش، و هنری کیسینجر ب...
نکوداشت های کتاب زندگی، جنگ و دیگر هیچ
A kind of hypercharged personal reportage.
گزارشی شخصی و استعلایی.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

Fallaci uses words as if they were knives.
فالاچی از واژه ها همانند چاقوهایی برنده استفاده می کند.
Book Club Forum

A real masterpiece.
شاهکاری واقعی.
Social Book Co

قسمت هایی از کتاب زندگی، جنگ و دیگر هیچ (لذت متن)
گاهی از خودم می پرسم آیا زندگی یک صحنه نیست که به دستور کسی در آن پرتاب می شوی و وقتی در آن افتادی باید طولش را طی کنی و برای این طی کردن، هزاران شکل وجود دارد. شکل هندی، شکل آمریکایی، شکل ویت کنگ...

از هنگامی که به دنیا آمدم گوشم را با کلمه ی پرچم و وطن پر کرده اند و همیشه به من آموخته اند که باید به شهید شدن و به شهادت رسیدن افتخار کرد ولی هرگز کسی به من نگفت که چرا کشتن به خاطر دزدی یک گناه بزرگ است، در حالی که کشتن در لباس سربازی باعث افتخار!

جنگ فاجعه ی وحشتناکی است که غیر از گریستن، کار دیگری برایش نمی توان کرد. برای کسی گریه می کنیم که شاید روزی یک سیگار را از او دریغ داشته ایم و حال مرده و دیگر برنمی گردد.