کتاب زن سی ساله

La Femme de trente ans
کد کتاب : 17006
مترجم :
شابک : 978-6004360814
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 217
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 1834
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

زن سی ساله
La Femme de trente ans
کد کتاب : 14451
مترجم :
شابک : 978-9642134267
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 248
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1834
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

زن سی ساله
La Femme de trente ans
کد کتاب : 9856
مترجم :
شابک : 9786003762978
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 286
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 1834
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

زن سی ساله
Femme de trente ans
کد کتاب : 75198
مترجم :
شابک : 978-6226999007
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 224
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 1842
نوع جلد : جلد سخت
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

زن سی ساله
La Femme de trente ans
کد کتاب : 24624
مترجم :
شابک : 978-9640018354
قطع : وزیری
تعداد صفحه : 274
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2019
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 10
زودترین زمان ارسال : ---

زن سی ساله
A Woman of Thirty
کد کتاب : 8419
مترجم : محمد آریان
شابک : 9786006988009
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 248
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 1834
نوع جلد : زرکوب
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : ---

زن سی ساله
La Femme de trente ans
کد کتاب : 64904
مترجم : سیده ژاله موسوی نصر
شابک : 978-6226315241
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 238
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 1834
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب زن سی ساله اثر اونوره دو بالزاک

اونوره دو بالزاک نویسنده کتاب زن سی ساله ، که به همراه فلوبر ، عموما به عنوان بنیانگذار رئالیسم در داستان های اروپایی قلمداد می شود. اثربزرگ او به نام کمدی انسانی شامل 95 اثر (داستان ، رمان و مقاله) و 48 اثر ناتمام است.
صبح یکشنبه آوریل 1813 بود ، صبحگاهی که نوید یکی از آن روزهای روشن را داد که پاریسی ها ، برای اولین بار در سال ، سنگ فرش های خشک در زیر و یک آسمان بی ابر را می بینند. هنوز ظهر نگذشته بود که یک کابریولت لوکس ، کشیده شده توسط دو اسب ظاهر شد و در پشت یک ردیف از واگنهای ایستاده در مقابل سد تازه باز شده در نیمه راه ایستاد.دختری که موهای نازکش اکنون خاکستری شده بود ، چهره ای از سن زودرس به او می بخشد. بانوی کوچک ، که روی واگن ایستاده بود .
هیچ عاشقی نمی توانست اینقدر مراقب باشد. این غریبه تنها می تواند پدر دختر جوان باشد که بدون کلمه تشکر ، بازوی او را به طور آشنا در دست گرفت.

کتاب زن سی ساله

اونوره دو بالزاک
اونوره دو بالزاک، زاده ی 20 می 1799 و درگذشته ی 18 آگوست 1850، رمان نویس و نمایشنامه نویس فرانسوی بود.بالزاک در خانواده ای میانه حال در شهر تور فرانسه به دنیا آمد. در هشت سالگی به مدرسه ای شبانه روزی فرستاده شد، اما در سال 1813 مدرسه را ترک کرد و سال بعد همراه با خانواده راهی پاریس شد. در سال 1819 در رشته ی حقوق، فارغ التحصیل شد، اما به رغم خواست خانواده تصمیم گرفت تا به ادبیات بپردازد.بالزاک در ابتدای راه تحت تأثیر والتر اسکات شروع به نوشتن رمان های تاریخی نمود؛ رمان هایی که خود بعدها از آن ...
قسمت هایی از کتاب زن سی ساله (لذت متن)
در اعماق روح خویش حرارت و شور و هیجان فطری جوانان را که طبیعت سخاوتمندانه آنها را آفریده است، پس می زد. کار می کرد تا خود را حسابگر خونسردی نشان دهد تا ذخار روحی و اخلاقیش را که تصادف به او بخشیده بود، نظم و ترتیب دهد و دلپسند جلوه گر سازد و به ظاهرسازی های فریبنده بیاراید، سعی و کوششی بود واقعی در راه جاه طلبی، نقش غمگینی را به عهده گرفته بود تا به هدف خویش که امروزه ما آن را وضع خوب می نامیم، برسد. آخرین نگاه را به سالنی که در آن می رقصیدند، انداخت.پیش از اینکه مجلس رقص را ترک کند، بی شک می خواست تصویر آن را در ذهن خود نگه دارد، چون تماشاچی ای بود که وقتی از لژ اپرا بیرون می آید به آخرین صحنه می نگرد. همچنین به واسطه هوی و هوسی که درک آن آسان است، آقای واندونس این صحنه کاملا فرانسوی، درخشندگی چهره های خندان این جشن پاریسی را بررسی می کرد و در عالم خیال آن را با قیافه های تازه، صحنه های گیرا و فریبنده ای که در ناپل در انتظارش بود، مقایسه می کرد، جایی که قصد کرده بود پیش از اینکه به محل ماموریتش برود، چند روزی در آن به سر برد. به نظر می آمد فرانسه بی ثبات و تغییر را که به آسانی شناخته می گردد با مملکتی که عادات و آداب و مناظرش بر او مجهول بودند و تنها آن را از راه شایعات ضد و نقیض، یا از طریق کتاب ها که اغلب نادرست است، شناخته بود، مقایسه می کند. خیالاتی کاملا شاعرانه که امروز بسیار پیش پا افتاده است، از مغزش گذشتند و شاید هم بی اراده، به آرزوهای دلش جواب گفتند، این آرزوها بیشتر مشکل پسند بودند تا حساس، و دست نخورده بودند تا پژمرده و افسرده. با خویش می گفت:«اینها، زیبا و متمول و مشخص ترین زنان پاریس اند، در اینجا سرشناسان روز، وکلای زبردست، اشراف و ادبای مشهور جمع اند، اما در آنجا، هنرمندان و مردان توانا و با این وجود، در اینجا، تنها راز و نیازهای بی اهمیت، عشق های زودگذر، لبخندهایی که هیچ چیز زا بیان نمی کند.