کتاب پیر دختر

La vieille fille
کد کتاب : 114500
مترجم :
شابک : ‏‫‭978-6004902144‬‬
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 252
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1836
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 10 اردیبهشت

پیر دختر
La vieille fille
کد کتاب : 8416
مترجم :
شابک : 9789645772664
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 296
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1836
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 8
زودترین زمان ارسال : 10 اردیبهشت

معرفی کتاب پیر دختر اثر اونوره دو بالزاک

این رمان کوتاه و گیرا به دلیل انسجام داستان و پیشروی سریع اتفاقاتش بسیار مطرح گشت. بالزاک قبل از ورود به دل داستان، زمان بسیاری را صرف توصیف دقیق منزل دوشیزه کورمون، پیردختر شهر النسن میکند. پرتره دوشیزه کورمون یکی از موفق ترین شخصیت سازی های کمدی الهی ست. بالزاک در این رمان یکی از پرجزئیات ترین و دقیق ترین تحلیل های خود را از روابط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در یک شهرستان ارائه میدهد.

در سال 1816، در شهر النسن، رز کورمون چاق و ساده لوح در حالی که در دهه چهل زندگی خود به سر میبرد، همچنان در انتظار همسری است که در شان او باشد. از آنجا که او از طبقه بورژواست، یکی از ثروتمندترین مردم شهر بشمار میرود. توصیف بسیار ظریف و جزیی خانه و زندگی ای که که رز در پیش میگیرد، همان سبک بالزاکی معروف است. در ادامه داستان، رقابت برای بدست آوردن این دوشیزه و منسب و مکنتش و در پی آن واکنش های او به این تلاشها تصویری دقیق و بحث برانگیز از روحیات و شخصیتش ارائه میدهد.

رمان، تصویری کنایه آمیز از زندگی شهرستانی، رقابتهای اقتصادی قشرهای مختلف آنجا ارائه میدهد. این رمان به طور قطع، صادقانه ترین رمان کاریکاتوری بالزاک است.

کتاب پیر دختر

اونوره دو بالزاک
اونوره دو بالزاک، زاده ی 20 می 1799 و درگذشته ی 18 آگوست 1850، رمان نویس و نمایشنامه نویس فرانسوی بود.بالزاک در خانواده ای میانه حال در شهر تور فرانسه به دنیا آمد. در هشت سالگی به مدرسه ای شبانه روزی فرستاده شد، اما در سال 1813 مدرسه را ترک کرد و سال بعد همراه با خانواده راهی پاریس شد. در سال 1819 در رشته ی حقوق، فارغ التحصیل شد، اما به رغم خواست خانواده تصمیم گرفت تا به ادبیات بپردازد.بالزاک در ابتدای راه تحت تأثیر والتر اسکات شروع به نوشتن رمان های تاریخی نمود؛ رمان هایی که خود بعدها از آن ...
قسمت هایی از کتاب پیر دختر (لذت متن)
ما شوالیه را مرد بی عیب و نقصی معرفی نمی کنیم؛ ولی آیا نباید بر پیرمردان عزبی که خون قلب شان همواره چهره شان را برافروخته می کند، برخی حرکات مضحک دوست داشتنی را که شاید برپایه اسرار گرانمایه ای بنا نهاده شده اند، بخشید؟ وانگهی شوالیه دووالوا وجود این سرهای سیاه را چنان با لطف و ملاحت های دیگر جبران می کرد که جامعه بایستی احساس کند اندازه ای از آن رفع زنان شده است. او به راستی برای مخفی کردن سن و سالش و برای خوشایند اطرافیان، رنج بسیار بر خود هموار می کرد.

هنگامی که دربوسکیه به مسافرت می رفت، نگران لباس رو و لباس زیر او بود؛ برای تأمین سلامت جسمانی شوهرش، بسیار دقیق و مو شکاف بود. اگر او می خواست به پره بوده برود، از شب قبل به هواسنج نگاه می کرد تا مطمئن شود هوای آن جا خوب خواهد بود. مثل سگی که حتا در خواب هم صدای صاحبش را می شنود و او را می بیند، مترصد بود تا خواسته های شوهرش را در نگاه هایش بخواند. اگر دوبوسکیة تنومند، در مقابل این عشق فرمایشی مغلوب می شد و بازو به دور کمرش حلقه می کرد و بر پیشانی اش بوسه می زد و می گفت: تو زن نازنینی هستیله اشک شوق در چشمان موجود بی چاره حلقه می زد. دوبوسکیه احتمالا خود را موظف می دید که در صدد تلافی برآید تا احترام ماری - ویکتوار را به خود جلب کند، چون تقوای کاتولیکی هرگز چنین پرده پوشی کاملی را، که خانم دوپوسکیه رعایت می کرد، فرمان نمی دهد.