کتاب تو همانی که می اندیشی

As a Man Thinketh
  • 10 % تخفیف
    40,000 | 36,000 تومان
  • موجود
  • انتشارات: قطره قطره
    نویسنده:
کد کتاب : 14622
مترجم :
شابک : 978-9643412333
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 68
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1902
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 35
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

آنسان که انسان می اندیشد
As a Man Thinketh
کد کتاب : 14624
مترجم :
شابک : 978-6007632246
قطع : جیبی
تعداد صفحه : 80
سال انتشار شمسی : 1395
سال انتشار میلادی : 1902
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب تو همانی که می اندیشی اثر جیمز آلن

کتاب "تو همانی که می اندیشی" از جیمز آلن،کتابی است که با محوریت خودشناسی و کشف قدرت اندیشه در سال 2006 نوشته شد."جیمز آلن راجع به این اثرش چنین میگوید:

ذهن هنگام پیشرفت و حرکت در مسیر پر تلاطم زندگی ، قدمهای ما را راهنمایی می کند.خلوص ذهن به ناچار به خلوص زندگی منجر می شود ، به عشق و درکی گرانبها نسبت به آن که باید اعمال و نگرش های روزمره ما را نسبت به دوستان و دشمنان کنترل کند.اما این ذهن کجا باید به دنبال راهنمایی باشد؟ چگونه می توان به خلوص ذهن که به تنهایی سعادت و اطمینان را به همراه دارد ، دست یافت؟

"جیمز آلن"در این کتاب به این پرسش ها پاسخ داده است و به میلیون ها نفر کمک کرده است که مسیر واقعی زندگیشان را پیدا کنند.او معتقد است این فکر خالص از قلبی پاک،زندگی پاک و یک بدن پاک به وجود می آید.تعداد زیادی از انسان ها تلاش می کنند تا فقط موقعیت مادی خود را بهبود ببخشند و تعداد معدودی از افراد به دنبال پیشرفت معنوی هستند.او معتقد است همه چیز از درون باید حل شود و هرکس سازنده خویش میباشد.

کتاب تو همانی که می اندیشی

جیمز آلن
«آدمی همان است که می‌پندارد» این عبارت نه تنها شامل تمامی هستی انسان می‌شود بلکه به‌طور جامع‌تر شامل همهٔ شرایط و محیطی است که در زندگی تجربه می‌کند. آدمی به معنی تمام کلمه مجموعه‌ای از افکار و پنداری است که در ذهن می‌پروراند. همانگونه که گیاه از بذر رشد می‌کند و بدون بذر هیچ گیاهی وجود نخواهد داشت، هر عملی که از انسان سر می‌زند از بذرهای پنهان افکار و اندیشه او سرچشمه می‌گیرد. این اصل در مورد فعالیت‌های که به صورت هشیارانه یا...
قسمت هایی از کتاب تو همانی که می اندیشی (لذت متن)
ذهن آدمی را می توان به باغی تشبیه کرد که می تواند هوشمندانه کاشته شود یا وحشیانه رشد کند. اگر چه خواه کشت شود و خواه نادیده گرفته شود، باید ثمره اش را به بادر آورد و به بار می آورد. اگر بذر سودمندی در آن کاشته نشده باشد، انبوهی از بذر علف های هرز در آن می روید و همجنس خود را تولید خواهد کرد.

مادامی که اندیشه به قصد نپیوسته باشد، هیچ توفیق هوشمندانه یی به دست نمی آید. اکثریت مردم اجازه می دهند که پیوسته اندیشه بر اقیانوس زندگی شناور باشد. بی هدفی شرارت است، و آن کس که خواهان فاجعه و نابودی نیست، نباید بی مقصد پیش براند.

صاحبان رویا نجات دهندگان جهانند. همان گونه که جهان مریی به دست نامریی بقا می یابد، آدمیان نیز با وجود همه محنت ها و گناهان و اعمال فرومایه شان به دست بینش های زیبا و رویاهای استوارشان تغذیه می شوند.

فصل اول: اندیشه و منش این فصل با این کلام آغاز می گردد: این سخن که «هرکس آنچنان است که در دل خود فکر می کند»، نه تنها همه هستی آدمی را دربرمی گیرد، بلکه چنان جامع است که بیرون می رود و برهمه اوضاع و شرایط زندگی اش دست می نهد. به راستی که آدمی همان است که می اندیشد، و منش او حاصل جمع تمامی اندیشه های اوست. همان گونه که گیاهی که جوانه می زند، نمی تواند بی بذر باشد، هر عملی که از آدمی سرمی زند، از بذرهای اندیشه نشأت می گیرد و بدون آن بذرها نمی تواند پدیدار شود.» «کنش شکوفه اندیشه است و شادمانی و رنج میوه هایش. از این رو آدمی ثمره شیرین و تلخ کشت خود را می درود». «اگر آدمی تاب آورد در پاکی اندیشه، بی شبهه شادمانی، همچون سایه ای به دنبالش می آید.» «آدمی - حتی در سست ترین و بیچاره ترین حالتش- همواره ارباب است. اگرچه به علت ضعف و انحطاط و حقارتش، اربابی ابله که خانه اش را به درستی اداره نمی کند.» «تنها با جستجو و کاوش بسیار می توان به طلا و الماس رسید، و آدمی می تواند همه حقایق مربوط به وجودش را دریابد، اگر عمیقا در معدن جانش بکاود؛ و بداند که خود سازنده منش خویش، شکل دهنده به زندگی خویش و معمار تقدیر خویش است.»

فصل دوم: اثر اندیشه بر اوضاع و شرایط «ذهن آدمی را می توان به باغی تشبیه کرد که می تواند هوشمندانه کاشته شود یا وحشیانه رشد کند. اگر چه خواه کشت شود و خواه نادیده گرفته شود، باید ثمره اش را به بادر آورد و به بار می آورد. اگر بذر سودمندی در آن کاشته نشده باشد، انبوهی از بذر علف های هرز در آن می روید و همجنس خود را تولید خواهد کرد.» «همان گونه که باغبان باغش را می درود و از علف های هرز پاک می کند و در آن گل ها و میوه های مورد نیاز را می کارد، آدمی نیز باید مراقب باغ ذهنش باشد و آن را از اندیشه های ناپاک و نادرست و ناسودمند بپالاید، و گل ها و میوه های اندیشه های پاک و درست و سومند را در آن بپروراند.» «اندیشه و منش یکی است، و چون منش تنها می تواند خود را از طریق محیط و اوضاع و شرایط متجلی سازد و کشف کند، اوضاع و شرایط بیرونی زندگی شخص همواره به طرزی هماهنگ با حالت درونش ارتباط می یابد. این بدان معنی نیست که که اوضاع و شرایط آدمی در همه زمان ها نمایانگر تمامی منش اوست، اما آن اوضاع و شرایط چنان با عنصری حیاتی از اندیشه درونی او درهم تنیده است که در لحظه موجود، برای پیشرفت او اجتناب ناپذیر است.»