کتاب کلودیوس بومبارناک

Claudius Bombarnac
کد کتاب : 1489
مترجم :

شابک : 978-964-487-157-3
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 325
سال انتشار شمسی : 1397
سال انتشار میلادی : 1873
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

ژول ورن از برترین و پرفروش ترین نویسندگان ادبیات فرانسه

معرفی کتاب کلودیوس بومبارناک اثر ژول ورن

کتاب کلودیوس بومبارناک، رمانی نوشته ی ژول ورن است که نخستین بار در سال 1873 منتشر شد. گزارشگری به نام کلودیوس بومبارناک توسط روزنامه ی «قرن بیستم» مأمور می شود که خبرهای «خط آهن بزرگ آسیا» را پوشش دهد. شخصیت های جالبی در این سفر همراه او می شوند از جمله کسی که می خواهد رکوردی در جهان را بشکند و شخصیتی دیگر که بدون بلیط و مخفیانه سوار قطار شده است. کلودیوس امیدوار است که یکی از این شخصیت ها به قهرمان گزارش هایش تبدیل شوند تا داستانش فقط یک سفرنامه ی کسل کننده نباشد. از بخت بد، قطار باید از بخش بزرگی از چین عبور کند که توسط دزدان و راهزنان کنترل می شود. کلودیوس قبل از به پایان رسدن این سفر، قهرمان خود را پیدا می کند.

کتاب کلودیوس بومبارناک

ژول ورن
ژول گابریل ورن، زاده ی 8 فوریه ی 1828 و درگذشته ی 24 مارس 1905، نویسنده، شاعر و نمایش نامه نویس فرانسوی بود که بیشتر شهرتش را مدیون نگارش کتاب های ماجرایی اش بود که دنیای داستان های علمی–تخیلی را دگرگون کرد.ژول ورن در خانواده ای مرفه در منطقهٔ بندری شهر نانت فرانسه متولد شد. به خواست پدرش تحصیلاتش را در رشتهٔ حقوق به پایان برد، اما ذوق نمایشنامه نویسی و رمان نویسی او را بر آن داشت که کم کم به سوی ادبیات کشیده شود. اگر چه در ابتدا در این کار موفق نبود و از دیدگاه مالی هم در مضیقه قرار گر...
نکوداشت های کتاب کلودیوس بومبارناک
An elegant classic book.
یک کتاب کلاسیک دلپذیر.
Barnes & Noble

An old treasure.
گنجی کهن.
Biblio

قسمت هایی از کتاب کلودیوس بومبارناک (لذت متن)
پدیده حیرت انگیزی است! دنبال دستگاهی می گردید که خیلی سریع، روشنایی یا گرما تولید کند؟ ساده تر از این نمی شود: کافی است سوراخی در زمین حفر کنید، گاز از آن خارج خواهد شد و... فقط باید روشنش کنید. دستگاه گاز طبیعی که هر کسی از عهده پرداخت هزینه اش برآید.

متن نامه از این قرار بود: کلودیوس بومبارناک باید تا پانزدهم ماه جاری تمام امورش را متوقف کند و خودش را به بندر اوزون آدا در کرانه ی شرقی دریای کاسپین برساند و آنجا، سوار قطار سراسری آسیا بشود که مرزهای اروپا را مستقیم به امپراتوری آسمانی چین متصل می کند.

این در حالی بود که من تازه همان روز صبح به تفلیس رسیده بودم و خیال داشتم سه هفته آنجا بمانم. سپس، به قصد خدمت به روزنامه و همچنین-امیدوار بودم- خوانندگانش، از شهرهای گرجستان بازدید کنم. چه می شود کرد! این ها همه حوادث غیرمترقبه و خوشی ها و ناخوشی های یک روزنامه نگار دائم در سفر است!