کتاب ننگ بشری

The Human Stain
کد کتاب : 1613
مترجم :
شابک : 978-600-367-099-0
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 480
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2000
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 20
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

برنده جایزه پن فاکنر

برنده جایزه WH Smith

برنده جایزه ی مدیسی سال 2002

از کتاب های پرفروش در آمریکا

فیلمی بر اساس این کتاب در سال 2003 ساخته شده است.

معرفی کتاب ننگ بشری اثر فیلیپ راث

کتاب ننگ بشری، رمانی نوشته ی فیلیپ راث است که نخستین بار در سال 2000 وارد بازار نشر شد. داستان این رمان در سال 1998 می گذرد؛ سالی که آمریکا به خاطر برکناری رئیس جمهورر وارد گردابی از مشکلات شده است. در شهری کوچک در نیوانگلند، استادی سالخورده به نام کولمن سیلک مجبور به استعفا می شود چرا که همکارانش او را به نژادپرستی متهم کرده اند. این اتهام دروغ است اما حقیقت درباره ی زندگی سیلک، حتی بدبین ترین اتهام زننده به او را نیز شوکه خواهد کرد. کولمن رازی در سینه دارد؛ رازی که برای پنجاه سال از همسرش، چهار فرزندش، همکارانش و دوستانش از جمله نویسنده ای به نام نیتن زاکرمن مخفی نگاه داشته است.

کتاب ننگ بشری

فیلیپ راث
فیلیپ راث در سال ۱۹۳۳ در نیوآرک، نیوجرزی آمریکا زاده شد. او فرزند یک خانواده ی آمریکایی و نوه ی یک خانواده ی یهودی اروپایی بود که در موج مهاجرت قرن نوزدهم به آمریکا کوچ کرده بودند. فیلیپ در بخش کم درآمد شهر بزرگ شد. او پس از دبیرستان به دانشگاه باکنل رفت و مدرک کارشناسی گرفت. سپس تحصیلاتش را در دانشگاه شیکاگو ادامه داد و در همان دانشگاه هم به تدریس ادبیات پرداخت. وی در دانشگاه پنسیلوانیا نیز ادبیات تطبیقی درس می داد که در نهایت در سال ۱۹۹۲ بازنشسته شد.فیلیپ راث در سال ۱۹۹۰ با کلر بلوم بازیگر ...
نکوداشت های کتاب ننگ بشری
A look beneath the surface of a self-satisfied nation.
نگاهی به زیر سطح ملتی ازخودراضی.
Time Time

An astonishing and very beautiful book.
کتابی خیره کننده و بسیار زیبا.
The New York Times Book Review

A marvelous novel.
رمانی حیرت آور.
Newsweek Newsweek

قسمت هایی از کتاب ننگ بشری (لذت متن)
توی نیروی دریایی دوستی داشتم به اسم فاریئلو. تخصصش زنای زشت بودن. وقتی برای رقص به نورفولک می رفتیم، یک راست می رفت سراغ زشت ترین دختر. وقتی بهش می خندیدم، سر تکون می داد و می گفت نمی دونی داری چه موهبتی رو از دست می دی. می گفت خیلی از مردا احمقن که اینو نمی دونن. نمی فهمن وقتی به زشت ترین زن نزدیک می شی، اون دقیقا خارق العاده ترین زن توی جمعه. چون هرگز انتخاب کسی نبوده. وقتی باقی دخترا می رقصیدند، اون یه گوشه می ایستاده و تماشا می کرده. کافیه بهش نزدیک بشی. اون وقت هر دو از هیجان، به لرزه می افتید.

پریموس در اوایل سی سالگی به سر می برد. پدر دو فرزند و همسر استاد فلسفه ی جوانی بود که مدرک دکترا داشت و کولمن خودش چهار سال پیش او را استخدام کرده بود. در نیوانگلند و در شهری دانشگاهی مثل آتنا، که بیشتر حرفه ها و مشاغل برای ال. ال. بین مجهز شده اند، این مرد جوان شیک پوش خوش قیافه ی مومشکی قدبلند و باریک، با هیکل نرم و قبراق ورزش کاری اش، هر صبح با کت و شلوار صاف و صوف اتوکشیده ی خوش دوختش، کفش های مشکی براقش و پیراهن سفید آهارزده اش که با دقت و ظرافت نام اولش بر آن حک شده بود، در دفتر کارش پدیدار می شد. نوع پوشش سفارشی و خوش دوخت تر و تمیزش، نه تنها نشانه ی اعتماد به نفس و اهمیت و احترام شخصی بود، بلکه نشان می داد از هر گونه بی نظمی و شلختگی و ولنگاری بیزار است. و همه ی این ها به خوبی نشان می داد که نلسون پریموس تشنه ی چیزی بیش از دفتری کاری در طبقه ی بالای فروشگاه تالبوت در آن سوی فضای سبز است.