کتاب پری دخت

Paridokht
مراسلات پاریس طهران
کد کتاب : 16554
شابک : 978-6008441359
قطع : پالتویی
تعداد صفحه : 140
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2017
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 54
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

معرفی کتاب پری دخت اثر حامد عسکری

یکی از زوایای دید در داستان‌نویسی، نامه‌نگاری است؛ روشی که در خلال آن، مخاطب از نامه‌های نوشته‌شده روند داستان را متوجه می‌شود. هرچند این شیوه امروزه میان نویسندگان و خوانندگان معاصر، به‌سبب گسترش فناوری و وسایل ارتباط‌جمعی، از اقبال کمتری برخوردار است، هنوز در قلم نویسندگان معاصر به کار می‌رود.
نویسندۀ پری‌دخت در مقدمۀ کتاب می‌نویسد: «سیدمحمود و پری‌دخت ساکن طهران بودند. سیدمحمود را فرستاده‌ام پاریس برای تلمذ طبابت و پری‌دخت را چشم‌انتظارش گذاشتم. هر دو از دوری هم می‌سوزند و کلمه‌به‌کلمه این نامه‌ها راوی این سوختن است. در این فراق چندین ماهه، این نامه‌ها بین این دو نفر ردوبدل شده است و بعد هم هر دویشان توی تاریخ این سرزمین گم شده‌اند.»

(برگرفته از متن ناشر)

کتاب پری دخت

حامد عسکری
حامد عسگری شاعر جوان اهل شهرستان بم (متولد ۱۰ خرداد ۱۳۶۱) است که انتشارات ودیعت کرمان آن را در تیراژ دو هزار نسخه منتشر کرده است. کتاب ۷۰ صفحه ای حامد عسگری مقدمه ای به قلم محمدعلی بهمنی دارد و دربردارنده ۲۹ غزل، دو چهارپاره و تعدادی رباعی و دوبیتی است. غزلهای حامد دارای لحنی صمیمی و با چاشنی طنز است و بقول بهمنی سهمی نیز از شیرینکاریهای زبانی با خود دارد. غزلهای حامد به رغم شورانگیزی و شیطنت، هنوز فاقد زبانی منسجم و یکدست است و همنوا با محمد علی بهمنی باید گفت این مجموعه با همه زیبایی هایش ح...
قسمت هایی از کتاب پری دخت (لذت متن)
تصدقت گردم! پریدخت جان! بعد از سلام. امروز سه روز است که در پاریس یا به قول خودشان «پغیس»، رحل اقامت افکنده ام و قرار است بعون الله و منته، همانگونه که ذکرش رفت، درس طبابت بخوانم. اقامتگاه مان عمارتی است در حوالی فاکولته طب که تمهیداتی به قاعده دارد و اسباب معاش در مقبول و مطبوع مهیاست. کتابخانه ای معظم و مفصل هم در جنب همین عمارت است که اوقات فراغت بال را در آن می گذارنم؛ اما مگر خاطر عاطرتان می گذارد. جامه دان را که باز می کنم، عطر وطن را انگار هنوز دارد. و آه از عطرها که با این غریب دورافتاده از وطن، چه ها نخواهد کرد…

ینجا را بخوان! مرحوم صاحب جواهر نبشته اند، اطالهٔ کلام در همه جا مذموم و نکوهیده است الا فی صحبةالمحبوب،بعد، شاهد مثال دادند که خدا موسی را فرمود:یا موسا، آن چیست که در دستت است؟ و موسی فرمود: این عصای من است که بر آن تکیه میکنم و با آن گوسفندان خویش می رانم. آقاجانمان فرمود :در اینجا هم حیّ لایزال می دانست آن چیست در دست موسی علیه السلام و هم توضیح موسی وجوب و لزومی نداشت؛ اما خدا پرسید و موسی پاسخ. و بعد فرمود:پری جان! با محبوب که حرف میزنی، طولش بده و کشش بده که کیفش به جانت بنشیند...