کتاب شهر گربه ها

Town of Cats
کد کتاب : 2189
مترجم :
شابک : 978-6007141649
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 184
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2011
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 9
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

معرفی کتاب شهر گربه ها اثر هاروکی موراکامی

کتاب "شهر گربه ها" نوشته نویسنده معاصر و محبوب ژاپنی"هاروکی موراکامی" است.موراکامی که در تصویر سازی در آثارش بسیار مسلط است در این اثر نیز از فضاسازی هایی استفاده میکند که به راحتی میتوان حضور خود را در آن حس کرد.

تسلط او بر فضاسازی موجب شهرت او شده و آثار قبلی خود نیز با تکیه بر همین موضوع شهرت فراوانی یافت.


داستان های این مجموعه به ترتیب عبارت اند از: "شهر گربه ها"، "شهرزاد"، "سامسای عاشق"، "کینو" و "دیروز" که آن را فرزین فرزام به فارسی برگردانده است. انتشارات نون این کتاب را در سال 1396 راهی بازار نشر کرده است.

کتاب شهر گربه ها

هاروکی موراکامی
هاروکی موراکامی در ۱۲ ژانویه ۱۹۴۹ در کیوتو ژاپن به دنیا آمد. در سال ۱۹۶۸ به دانشگاه هنرهای نمایشی واسدا رفت. در سال ۱۹۷۱ با همسرش یوکو ازدواج کرد و به گفته ی خودش در آوریل سال ۱۹۷۸ در هنگام تماشای یک مسابقه ی بیسبال، ایده ی اولین کتاب اش، به آواز باد گوش بسپار به ذهنش رسید. در سال ۱۹۷۹ این رمان منتشر شد و در همان سال جایزه ی نویسنده ی جدید گونزو را دریافت کرد. در سال ۱۹۸۰ رمان پینبال (اولین قسمت از سه گانه ی موش صحرایی) را منتشر کرد. در سال ۱۹۸۱ بار جازش را فروخت و نویسندگی را پیشه ی حرفه ای ...
قسمت هایی از کتاب شهر گربه ها (لذت متن)
تنگو کتابش را بیرون آورد و با صدایی واضح و قابل شنیدن شروع کرد و داستان را به آرامی خواند و در این میان دو سه بار هم برای تجدید نفس توقف کرد. هر بار که خواندن را متوقف می کرد نگاهی به پدرش می انداخت اما هیچ واکنش متمایزی در صورت پدرش مشاهده نمی کرد. آیا از داستان لذت می برد؟ نمی توانست تشخیص بدهد. پس از به پایان رساندن داستان، پدرش پرسید: «این شهر گربه ها تلویزیون هم داره؟» «داستان تو آلمان دهه ی سی نوشته شده. اون موقع هنوز تلویزیون نداشتن اما رادیو چرا.» پدرش که انگار با خودش حرف می زد پرسید: «گربه ها شهر رو ساختن یا آدم ها قبل از اینکه گربه ها برای زندگی به اونجا بیان شهر رو ساخته بودن؟

وقتی قطار ایستگاه توکیو را ترک کرد، تنگو کتاب جلدنازکی را که همراهش بود بیرون آورد. یک مجموعه داستان کوتاه بود که حول موضوع سفر گردآوری شده و یکی از داستان هایش «شهر گربه ها» نام داشت؛ اثری خیالی از یک نویسنده ی آلمانی که تنگو نمی شناخت. طبق مقدمه ی کتاب، داستان در فاصله میان دو جنگ جهانی نوشته شده بود. در داستان، مردی جوان به تنهایی و بدون هیچ مقصد مشخصی در حال سفر است. با قطار سفر می کند و در هر ایستگاهی که علاقه اش را برانگیزد پیاده می شود. اتاقی می گیرد، به دیدن مناظر می رود و هر اندازه که دوست داشته باشد اقامتش را ادامه می دهد. اشباع که شد، قطار دیگری را سوار می شود. همه ی تعطیلی هایش را این گونه سپری می کند. یک روز از پنجره ی قطار رودخانه ی زیبایی به چشمش می خورد؛ تپه های سبز با شیب ملایم، تن داده بر پیچ وخم جریان آب، و پایین دستشان شهر دلپذیر کوچکی با یک پل سنگی سال خورده. قطار در ایستگاه شهر کوچک توقف می کند و مرد جوان با کیفش پیاده می شود. کس دیگری پیاده نمی شود و به محض پیاده شدن مرد جوان، قطار راه می افتد.

همین که چشم باز کرد، فهمید؛ فهمید که تبدیل شده است به گرگور سامسا. طاق باز خوابیده و به سقف خیره شده بود. کمی زمان برد تا چشم هایش به تاریکی اتاق عادت کند. سقف از آن سقف های معمول و متداول به نظر می رسید؛ از آن سقف ها که همه جا به چشم می خورند. زمانی رنگ سفید یا کرم روشن خورده بود اما سال ها گردوخاک و کثافت به رنگ شیر فاسد درش آورده بود. هیچ گچ بری ای، هیچ ویژگی خاصی نداشت. بی پیام. بدون طرح و نقش. وظیفه ی خود را صرفا به عنوان بخشی از ساختمان به درستی ایفا می کرد اما از این فراتر نمی رفت.