کتاب پلیس حافظه

The Memory Police
کد کتاب : 23080
مترجم :
شابک : 978-6003841543
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 344
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1994
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : 6 اردیبهشت

نامزد جایزه «بوکر»

نامزد «جایزه ملی کتاب آمریکا»

معرفی کتاب پلیس حافظه اثر یوکو اوگاوا

کتاب «پلیس حافظه» رمانی نوشته «یوکو اوگاوا» است که اولین بار در سال 1994 به چاپ رسید. راوی بی نام داستان، زنی رمان نویس است که در جزیره ای بی نام و نشان زندگی می کند—جزیره ای که در آن، اشیا یکی پس از دیگری در حال ناپدید شدن هستند. این ناپدیدی ها، هم برای خود اشیا اتفاق می افتد و هم برای خاطره آن ها در ذهن ساکنین جزیره. افسران «پلیس حافظه» که مسئول به انجام رساندن ناپدیدی ها هستند، خانه ها را به صورت تصادفی می گردند و افرادی را دستگیر می کنند که توانایی به یاد آوردن اشیای ناپدیده شده را دارند. وقتی راوی درمی یابد ویراستارش، «آر»، کسی است که این فراموشی های اجباری بر او اثر ندارد، اتاقی پنهانی را در خانه اش به وجود می آورد تا «آر» را مخفی کند. با این حال، «پلیس حافظه» روز به روز سختگیرتر و بی رحم تر می شود، در حالی که اشیا و مفاهیم با سرعتی فزاینده در حال ناپدید شدن هستند.

کتاب پلیس حافظه

یوکو اوگاوا
یوکو اوگاوا، زاده ی ۳۰ مارچ ۱۹۶۲، نویسنده ی ژاپنی است.اوگاوا از سال ۱۹۸۸ تاکنون، بیش از چهل نوشته ی داستانی و غیرداستانی را به رشته ی تحریر در آورده است. او در سال ۲۰۰۶ کتاب «مقدمه ای بر ریاضیدانان زیبا» را به همراه ماساهیکو فوجیوارا که یک ریاضیدان است، نوشت که دیالوگی درباره ی زیبایی بی حد و حصر اعداد است. لطافت کارهای اوگاوا به دلیل این است که به نظر می آید کاراکترهای داستان های او در بیشتر اوقات نمی دانند کارهایی را که می کنند، چرا انجام می دهند. او کارهایش را با انباشتن اطلاعات جزئی انجام...
نکوداشت های کتاب پلیس حافظه
A dark and ambitious novel exploring memory and power.
رمانی تاریک و بلندپروازانه که در مفهوم حافظه و قدرت کاوش می کند.
Publishers Weekly Publishers Weekly

A masterful work of speculative fiction.
داستانی استادانه در ادبیات گمانه زن.
Chicago Tribune Chicago Tribune

A harrowing parable about the importance of memory and the profound danger of cultural amnesia.
یک داستان تمثیلی دلخراش درباره اهمیت خاطرات، و خطر ژرف فراموشی فرهنگی.
Esquire

قسمت هایی از کتاب پلیس حافظه (لذت متن)
مادرم که مجسمه ساز بود، به آرامی یک قلم سنگ تراشی را تیز می کرد یا تکه سنگی را سمباده می کشید و همزمان با همان صدای آرام خود، حرف می زد: «هر بار که چیزی ناپدید میشه، جزیره تکون میخوره. مردم دسته دسته توی خیابون ها جمع میشن و راجع به خاطراتشون درباره اون چیز از دست رفته حرف میزنند. همه غمگین و پشیمون میشیم و سعی می کنیم به همدیگه دلداری بدیم.»

ولی کسی سر و صدا راه نمی اندازه و ظرف چند روز همه چیز فراموش میشه. طولی نمیکشه که اوضاع به حالت عادی برمیگرده، طوری که انگار هیچ اتفاقی رخ نداده و بعد هم دیگه کسی یادش نمیاد اون چیزی که ناپدید شده، چی بوده.

همیشه کمی درنگ می کردم چون می دانستم داخل آن کشوها چه چیزهای زیبا و عجیبی هست. مادرم در آن مخفیگاه، بسیاری از چیزهایی را که در گذشته در جزیره ناپدید شده بودند، نگه می داشت.